نمی دانم دست یا پا؛
ولی می گفت گیر است
شاید هم هر دو را می گفت
حالا ماندم کدامشان گیرتر بود؟
آن چیزی که پایش بود یا این چیزی که سرم بود؟
به هرحال احساس میکردم که پای او بیشتر گیر است تا پا و دست من
البته از شما چه پنهان ، چادرم هم گیر هست
چشم های هرزه در تار و پودش گیر می کند
کاش دنیا برعکس بود ، آدما غربی نمی شدند؛
غربی ها آدم می شدند . . .