نامه ی یک برادر شوهر به زن داداش ..
"من هم مثل داداشت، جونمم واسه خواهرم میدم، اما خواهشا جلوی من از حجابت کم نذار" ...
برچسب ها : جشن عقد در مزار پنج شهید گمنام, آمل, حجاب در مراسم عروسی, عروس با حجاب و محجبه, دختر محجبه و با حجاب
تنها با فاصله یک روز از هتک حرمت به دختر چادری آمر به معروف در منطقه پونک، یک زن چادری همراه با فرزند ۳ سالهاش در محله خانی آباد تهران مورد ضرب و شتم یک بدحجاب قرار گرفت.
23 تیرماه امسال اتفاقی تأسف بار رخ داد که پس از انتشار آن در رسانهها، احساسات عموم مردم مسلمان جامعه جریحه دار شد، خبری با این تیتر « ماجرای کشیدن چادر از سر دختر آمر به معروف در ماه رمضان ».
شمس، دختر آمر به معروف 30 سالهای است که در منطقه پونک تهران مورد اهانت و هتک حرمت یک خانم بدحجاب قرار میگیرد تا جایی که خانم بدحجاب، تلاش بر کشیدن چادر و روسری از سر این آمر به معروف میکند اما موفق نمیشود.
24 تیرماه یعنی تنها پس از گذشت یک روز از ماجرای خانم شمس، معصومه فراهانی، زن چادری دیگری در محله خانیآباد تهران، مورد ضرب و شتم یک زن بدحجاب قرار میگیرد. ماجرایی که جزئیات آن را خانم فراهانی برای خبرنگار گروه جامعه فارس توضیح میدهد.
فارس: شرح ماجرا را این طور آغاز کنیم که 24 تیرماه است و شما پس از اقامه نماز در مسجد به همراه فرزند 3 ساله خود، راهی منزل خود در محله خانیآباد میشوید، در مسیر، چه اتفاقی برای شما رخ میدهد؟
فراهانی: من روزه بودم و برای اقامه نماز و صرف افطار، همراه با فرزند 3 سالهام به مسجد رفتیم ساعت تقریباً 10 شب بود در مسیر که داشتم میآمدم داخل کوچه 2 نفر خانم را دیدم که روسریهای خود را دور گردنشان انداخته بودند و داشتند به سمت ماشینشان میرفتند، ظاهرشان تعجب آور بود، اول سعی کردم با نگاه هشداردهنده، باعث شوم که حجابشان را رعایت کنند اما آنها نگاه طلبکارانهای را تحویل من دادند، در مرحله بعد سعی کردم یادآوری کنم که آنها در کجا زندگی میکنند و فقط خطاب به آنها گفتم «ببخشید خانمها آیا اینجا ایران نیست؟» جواب دادند که « ایرانه که ایرانه!» گفتم « به نظر شما نباید حداقل، تابع قوانین کشوری باشیم که در آن زندگی میکنیم؟» اما دیگر جواب این سوالم را ندادند و به جای آن مشتهایی بود که نثارم میکردند.
فارس: در حالی که بچه، همراه شما بود این اتفاق رخ داد کسی در کوچه نبود که به کمک شما بیاید یا حداقل، فرزند شما را از این صحنه دور کند؟
فراهانی: اول که یکی از آنها دستهایم را گرفت و نفر بعدی با مشت به سر و صورتم میزد بچهام کاملاً شاهد ماجرا بود و داشت زهره ترک میشد تا اینکه آقایی متدین آمد و فرزندم را بغل کرد و از ما کمی فاصله گرفت و بعد از آن، اوباش دور ما حلقه زدند و از آن بدحجابها پشتیبانی میکردند. در مقابل نیز بسیجیهای محل به کمک من آمدند و من را از دست آنها نجات دادند.
فارس: یعنی شما ایستادید تا آنها شما را با مشتهایشان، سیاه و کبود کنند و عکسالعملی نشان ندادید؟
فراهانی: من خودم رزمیکار هستم اما چون هدف من دعوا با این افراد نبود و میخواستم امر به معروف کنم هیچ استفادهای از توان بدنی خودم نکردم. من میخواستم در ماه مبارک رمضان، فقط به آنها یک گوشزد کوچکی داشته باشم که آن هم، زبانی بود.
فارس: این اتفاق، در همان کوچه، فیصله پیدا کرد؟
فراهانی: نه با کمک بسیجیهای محل به کلانتری خانیآباد رفتیم اما حامیان آن خانمها تلاش میکردند که من به خاطر کتکهایی که خوردهام رضایت بدهم ولی من شکایت کردم چون حرکت آنها غیرمنصفانه بود.
فارس: بعد از شکایت چه اتفاقی افتاد؟
فراهانی: من به پزشک قانونی رفتم و در آنجا نیز میزان لطمهای را که خورده بودم ثبت شد و آن خانمی هم که بنده را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و صورتم را به شدت، کبود کرده بود یک شب بازداشت شد و تنها با گذاشتن یک قبض برق منزل به عنوان وثیقه، آزاد شد در حالی که در خودروی این خانم، انواع سلاح سرد وجود داشت و از سوی دیگر نیز کاملاً در کوچه، کشف حجاب کرده بود، دو موضوعی که دو اتهام مجزا محسوب میشدند.
فارس: در حال حاضر اوضاع روحی و جسمی شما و فرزندتان چطور است؟
فراهانی: فرزندم که هنوز از دیدن صحنه آن شب، به شدت مضطرب است خودم هم چون به نفس کاری که انجام دادهام ایمان دارم صدمات آن را میپذیرم هنوز کبودیهای مشتهای آن زن بدحجاب را هر روز با خودم در کوچه و خیابانهای این شهر شلوغ میبرم اما نمیگذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد.
پی نوشت نویسنده وبلاگ:
با ابراز تاسف از اتفاق این فاجعه لازمه ذکر کنم که من با شنیدن این خبر به یاد روایتی از امیر المومنین افتادم ، که می فرمایند : اگر شما امر به معروف و نهی از منکر را رها کردید ، اشرار بر شما مسلط می شوند و دیگر هرچه دعا کنید به استجابت نمی رسد.
تـــسلــط اشــرار :
یکی از مهمترین آثار شوم ترک امر به معروف و نهی از منکر تسلط اشرار برجان و مال و ناموس مردم خواهد شد
به طوری که حضرت علی (ع) در نامه 47 نهج البلاغه فرمود: « امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که خداوند اشرار را حاکم بر امورتان خواهد کرد و ناله ها و دعا های شما دیگر اثر نخواهد داشت. »
بدین صورت انسانهای پاک و مومن در جامعه منزوی خواهند شد و نااهلان و نامحرمان بر مومنان مسلط می شوند. اگر می خواهیم به این بلا گرفتار نشویم
باید به این فرمایش امام محمد باقر (ع) توجه و عنایت نمائیم که می فرماید: « امر به معروف و نهی از منکر را پیامبران و روش صالحان است. »
فریضه بزرگی که به سبب آن فرایض بر پا، راهها امن، کسب ها حلال، مظالم (به صاحبانش) بازگردانده، زمین آباد، حق از دشمنان گرفته می شود و امر (حکومت) تحکیم می یابد.
در آخر هم شما را به خواندن پیامدهای مفید و آثار امر به معرو ف ونهی از منکر تشویق می کنم.
مقاله ی جالبی هست.
اَندُلُس که امروز اسپانیا نامیده می شود در سال 711 میلادى به تصرف مسلمانان در آمد با آن که اروپا در حالت توحش و قرون وسطائى مىزیست، مسلمانان اسپانیا را باوج تمدن و دانش رساندند.
دکتر گوستاولون دانشمند معروف فرانسوى در اینباره می نویسد:در زمان مسیحیان اسپانیا قبل از اعراب، تمدن و آبادى جز همان مقدار که وحشیان گوت داشتند در این کشور بچشم نمى خورد، اعراب مقارن باپایان فتوحات خود در این سرزمین دست به اصلاحات و عمران و آبادى زده و در زمانى کمتر از صد سال توانستند زمینهاى لم یزرع و موات را زیر کشت و زرع در آورده و شهرهائى که بصورت ویرانه در آمده بود از نو بسازند و بناهاى بسیار عالى و مهم در آنجا بنا کنند و از طرفى ارتباطات خارجى با کشورهاى دیگر برقرار سازند.
سپس دست به ترویج علوم و دانش زده بهمین منظور کتب یونانى و لاتینى را به زبان عرب ترجمه کردند، دانشگاههاى بزرگى تاءسیس نمودند که یکى از همین دانشگاهها مدت زمانى مرکز نشر علوم و معارف در تمام قاره اروپا شده بود...و در حقیقت قرطبه براى مدت سیصد سال مترقى ترین شهرهاى دنیاى آنروز بوده است.
مسلمانان حدود 800 سال در اسپانیا قدرت را در دست داشتند و اسپانیا در این مدت مهد علم و تمدن گردیده بود تا آنکه دشمنان با انتشار فساد و بى حجابى و رواج مشربات الکلى و بى بندوبارى و بالاخره در اثر اختلاف زمامداران حکومت مسلمانان ساقط گردید.
بلکه طبق نوشته دکتر گوستاولوبون: بعد از سقوط حکومت مسلمین، نخست مسلمانان را بزور وادار به قبول دین مسیح کردند، سپس محکمه هاى تفتیش عقائد، دستور سوزاندن این تازه مسیحیان را داد.
ببهانه اینکه اینها واقعاً به دین مسیح در نیامده اند و بقیه را وادار به مهاجرت کردند. در سال 1610 میلادى دولت اسپانیا دستور داد تمام اعراب از اسپانیا بیرون روند و مهاجرت کنند اعراب که با این دستور ناچار بجلاى وطن گشتند در سر راه که می خواستند از اسپانیا هجرت کنند بیشترشان بدست مسیحیان کشته شدند آنگاه بنقل از راهب بلیدا مىگوید: 4/3 این مهاجران در اثناى مهاجرت کشته شدند.
و اضافه مىکند: و او (بلیدا) همان کسى است که کاروان یکصد و چهل هزار نفریشان را کشت. این مورخ معروف فرانسوى بنقل از سدیلو مورخ معروف مىنویسد: از زمانى که فردیناند اسپانیا را فتح کرد، تا آخرین مهاجرت اعراب سه میلیون نفر از نفوس اسپانیا کاسته شد.
مى بینیم چگونه یک ملت مسلمان بر اثر فساد؛ حکومت، فرهنگ، دین و حتى جان خود را از دست دادند.
آرى اینست نتیجه جوامعى که از مسیر فطرت منحرف گشته و در گرداب فساد غوطه ور شده اند. باشد که کشورهاى اسلامى از آن درس عبرت بگیرند.
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمود: لا یُلْدغ الْمُؤمِن مِنْ جُحرٍ مَرَّتَین
مؤمن هرگز از یک سوراخ دو بار گزیده نمى شود.
مستر هَمفر، جاسوس انگلیسی در کشورهای اسلامی، یکی از نقاط قوت مسلمانان را حجاب زنان میداند و مینویسد: «زنانِ آنان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست».
و در جایی دیگر مینویسد: «به هر وسیلهای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها [برای این] که حجاب را کنار بگذارند، باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست.
چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفای عباسی برای زنان مسلمان رسم کردهاند و این یک لباس اسلامی نیست... خواه ناخواه وقتی زنها از حجاب خارج شوند، مردها و جوانان فریفته میشوند و در نتیجه، فساد در کانون خانوادهها رخنه میکند.
برای اجرا باید اول سعی کرد زنان غیرمسلمان درکشورهای اسلامی را از حجاب خارج کرد تا زنان مسلمان نیز از آنان پیروی کنند.»
یاد داشت های مستر همفر صفحه 54
آقای
محترم به دختر خانوم بی حجاب گفت : چرا موهاتو گذاشتی بیرون و خودنمایی
میکنی ؟!
دختر گفت : میخوام شوهر واسم پیدا بشه ، یکی باید خوشش بیاد تا ....
به گزارش گرداب به نقل از دیلی میل، افرادی که معتاد به نگاه کردن تصاویر مستجن هستند در خطر از دست دادن حافظه کوتاه مدت قرار دارند.
دانشمندان
آلمانی به بررسی آن قسمت از مغز که مسئولیت حل مسائل، نگهداری اطلاعات در
حین کار، تصمیمگیری و استدلال هستند؛ پرداختهاند. آنها در تحقیقاتشان
از 28 نفر – که همگی بالای 26 سال بوده و گرایش به جنس مخالف داشتند –
خواستند تا به تعدادی از تصاویر اینترنتی نگاه کنند که بعضی از آنها
مستهجن و تعدادی غیرمستهجن بودند.
تصاویر غیر مستهجن (عادی) شامل
عکسهای خندیدن و ورزش کردن افراد مختلف بود. از داوطلبین خواسته شده بود
که همزمان با نگاه کردن عکسها به سوال "آیا این عکس با عکس 4 اسلاید پیش
یکسان است؟" جواب "بله" یا "خیر" دهند.
این افراد در زمان نگاه کردن
به تصاویر مستهجن در مقایسه با تصاویر غیر مستهجن تعداد جواب ناصحیح
بیشتری داشتهاند. بهطور میانگین، این افراد در زمان نگاه کردن به تصاویر
مستهجن به 67 درصد سوالات جواب صحیح دادهاند ولی در زمان دیدن تصاویر
معمولی 80 درصد جوابهای آنها درست بوده است.
این یافتهها به
روانشناسان کمک میکند تا دلیل این موضوع را دریابند که چرا افرادی که
معتاد به نگاه کردن هرزهنگاریهای آنلاین هستند؛ بر سر قرار
ملاقاتهایشان حاضر نمیشوند، فراموش میکنند که بخوابند و یا از پذیرفتن
مسئولیتهای شغلی پاپس میکشند.
محققین میگویند: "تاثیرات منفی تحریکات جنسی بر روی فرآیندهای شناختی، دلیل بروز قسمتی از این اتفاقات است."
کریستسن
لایر فارغ التحصیل روانشناسی و مسئول این پروژه میگوید: " تحریکات جنسی
در امور مربوط به حافظه فعال، تداخل ایجاد میکند؛ قسمت مهمی از حافظه که
مسئول عملکرد اجرایی بدن است."
ﭼﺮﺍ ﺍﻭﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ؟!
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻢ!!!
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﻢ.
برچسبها: داستان با حجاب شدن, پرهیز از نگاه حرام, نگاه حرام
می خواهم از همین ابتدا راحت بنویسم و حرف آخر را اول بزنم ...
یاد صحبت شیخ رجبعلی خیاط (ره) افتادم که می گفت : حافظ از جنبه معنوی واقعا فرو گذار و کوتاهی نکرده وانچه لازمه ی بیان حقایق معنوی و ذوقیات عرفانی بوده در شعر او هست . حافظ از اولیای خداست و جایگاه او در برزخ رفیع است.
یاد حرف رهبرمان افتادم :"حافظ در تصویر سازی بی نظیر و بسیار برجسته بود. وقتی شاعر می گوید
دوش دیدم که ملائک ، در ِ میخانه زدند
گِل ِ آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان ِ حرم ِ ستر و عفاف ِملکوت
با من ِ راه نشین ، باد? مستانه زدند
یک ترسیم ِ بسیار روشن از آن چیزی است که در یک مکاشفه یا در یک الهام ِ ذهنی یا در یک بینش ِ عرفانی به شاعر دست داده است و احساس می کند که این را به بهترین زبان ذکر می کند و اگر ما قبول کنیم - که قبول هم داریم - که این پیام ِ عرفانی است و بیان ِ معرفتی از معارف عرفانی ، شاید حقیقتآ آن را به بهتر از این زبان ، به هیچ زبانی نشود بیان کرد".
علامه طباطبایی هم در تمجید و منزلت حضرت حافظ فرمودند : گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند
چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد
هیچگاه علامه طباطبایی کسی را در کمال شعر و عرفان هم ردیف حافظ نمیدانست.
اما دلم سوخت آن یک بار آخری که به آرامگاهش رفتم ! گفتم آیا این جماعت نمی دانند که چرا خواجه , لقب حافظ را به خود گرفت ؟ آیا نمی دانند او فقط یک شاعر نبود؟ آیا نمی دانند که اشعارش را با علم الهی می نوشت ؟ آیا نمی دانند که او اولیای خدا بود ؟
تاسف خوردم و از درون مطمئن بودم که حضرت حافظ به دیدار این جماعت راضی نیست ... !
چرا ما اینقدر از شاعر بودن حافظ دم زده ایم که حال اگر از یک خردسال هم بپرسید حافظ که بود می گوید یک شاعر بود !
به نظر من او اگر اولیای خدا نبود هیچ وقت شعر هم نمی گفت ...
من توقعی از آنان که با دیدنشان بر آرامگاه شیخ تاسف خوردم ندارم ... یک جای کار می لنگد !
یا ما معنی احترام را نمی دانیم , یا شناخت از بزرگانمان نداریم و یا اصلاً خدا را باور نداریم !
توقعی ندارم از این جماعت چون برایشان هنوز جا نیفتاده است که حافظ قبل از اینکه شاعر باشد اولیای خداست ...
اگر دست من بود تمام اشعاری که از شیخ بزرگوارمان بر در و دیوار آرامگاهش هست را پاک می کردم , بر سر در ورودی می نوشتم آرامگاه لسان الغیب , بزرگزاده ی عرفان , حضرت حافظ شیرازی . با احترام وارد شوید !
آن روز واقعاً تاسف خوردم ! شیخ رجبعلی خیاط از اولیای خدا بود ؛ او وقتی اشعار حافظ را می خواند اشک می ریخت ... چون از دید الهی بودن اشعارش می خواند و می دانست که حافظ هم مثل خودش از اولیای خدا بود .
ما صرفاً می دانیم حافظ شاعری معروف است و برای خوشگذرانی هم که شده می خواهیم یک بار آنجا باشیم و یا چون جمعه ها رایگان است آنجا بهترین جا برای تعطیلیمان است ....
این جماعتی که با دیدنشان تاسف خوردم نمی دانند که حافظ به آنان اذن دخول هم نداده است بی اجازه وارد شده اند با ظاهری کاملاً زننده !
به قبرش می چسبند و عکس می گیرند و آنجا اوج بی حجابی است !
مگر ملاک شما فقط دیوانش نیست؟ ... بروید و بگردید تا ببینید حتی حافظ یک جا هم از بی حجابی نگفته است ...
آیا حرف من خریدار دارد ؟! دوست دارم فریاد بزنم و بگویم : حافظ به شما اذن دخول نداده است ! برگردید !
اینقدر از شاعر بودنش گفته اند و از سلوکش نگفته اند که این جماعت باور ندارند که بی حجاب رفتن به آرامگاهش قدغن است ...
حرف آخر : ای تویی که بر سر آرامگاهش اینگونه می روی , خواجه , حافظ کل قران به چهارده روایت بود که توسط قوام الدین لقب حافظ را گرفت ... آیا یک بار قرآن را خوانده ای ؟!
فقط همین !
موج ما : به دلیل اینکه عکس ها مخرب و خود مبلغ بی حجابی بود آنها را در سایت قرار ندادیم و فقط به همین چند عکس اکتفا کردیم .
***********
منبع : پایگاه تحلیلی خبری موج ما
روزی جابر بن عبداللّه انصاری خدمت امام علی علیه السلام بود و آه عمیقی کشید.
امام فرمود: گوئی برای دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانی کشیدی ؟
جابر عرض کرد: آری بیاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم .
امام فرمود: ای جابر، تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است؛
خوردنیها و آشامیدنیها و شنیدنیها و آمیزش جنسی و سواری و لباس
1 - اما لذیذترین خوردنی عسل است که آب دهان حشره ای به نام زنبور است .
2 - گواراترین نوشیدنیها آب است که در همه جا فراوان است .
3 - بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آن هم گناه است .
4 - لذیذترین بوئیدنیها بوی مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید می شود.
5 - عالیترین آمیزش ، با همسران است و آن هم نزدیک شدن دو محل ادرار است .
6 - بهترین مرکب سواری اسب است که آن هم (گاهی ) کشنده است .
7 - بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست می آید.
دنیائی که لذیذترین متاعش این طور باشد انسان خردمند برای آن آه عمیق نمی کشد.
جابر گوید: سوگند به خدا بعد از این موعظه دنیا در قلبم راه نیافت.
بحارالانوار جلد 17
گاهی جمع کردنش سخته و روزی صد بار میگی کاش بردارمش و باز با خودت میگی نه! و گاهی چقدر
خوبه وقتی که تو خیابون راه میری یا وقتی تو اتوبوس نشستی، مردا بهت زل میزنن و خیره شدن ، اون موقع
موذب میشی و نمیتونی از نگاه حریصشون خلاص شی و اخم هم فایده نداره، یهو یادت میوفته چادر سرته
و چادر رو میکشی تا همه جات محفوظ باشه از نگاه این ادم های مریض!!چقدر لذت بخشه اون لحظه!
یه ارامش یهو تموم بدنتو میگیره و یه نفس عمیق از ته دل..
گاهی هم یادت میندازه که گناه نکنی..یا حداقل یادت باشه کم گناه کنی و کم کم دیگه گناه نکنی!
ما همه گناه میکنیم ..چه کوچیک چه بزرگ..اما امیدوارم از این به بعد بهتر بشیم..بهتر بشم!!!
یاعلی..
به نقل از : دختر اناری
حجاب و شخصیَت زن
فرض کن یک ماشین مدل بالاازکنارمردم ردشود،مردم باچشمانی خیره به آن نگاه میکنند اگر از آنها بپرسی راننده ماشین چه قیافه ایی داشت؟
اصلاراننده رادیده اند؟ خیر. مجذابیت ماشین مانع دیدن راننده شده.
درنظام خلقت هرموجودی همراه بایک سری ویژگیها و خصوصیات خلق میشود،
زن بعنوان یک مخلوق ویژگیهای خاصَی داردکه باعث تفکیک و تمایزش ازموجود دیگری به نام مرداست.
یکی ازاین ویژگیهاجذَابیت های جنس زن است. جسم زن همواره برای مرد جذَابیت داشته و مرد همیشه دنبال تصاحب آن بوده .
امَازن تنهاجذابیت وزیبایی جنس نیست بلکه یک شخصَیت و هویَت انسانی است.
اگرزنی
با ظاهرکردن جذابیتهای جنسی اش به مردان بفهمانندکه او را با جذابیتهای
ظاهری اش ببینند و بشناسند ، آیا دیگر شخصیت وهوَیت انسانی اش دیده میشود؟
به نقل از : آمده ایم تاانسان باشیم