زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

حجاب از نظر پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم

پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: براى زن سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانه اش لباسهایش را به خودش بچسباند که برجستگى هاى اندامش از بیرون ظاهر گردد.

حجاب پیام عاشورا

قیام خونین کربلاء که ماهیّتش امر به معروف ونهى از هر منکر بود بنیان فساد را لرزاند. آرى سالار شهیدان براى حفظ ارزشهاى متعالى دین بپا خاست و به شهادت رسید. ولى رسالت عاشورا همچنان در قافله اسیران کربلا پى گیرى شد، با قافله اسیران غم همراه مىشویم تااز لابلاى کلمات آن عزیزان پیام عاشورا را با گوش جان بشنویم.

یزید فاجعه کربلاء را با تبلیغات فراوان پیروزى خواند و مردم را براى تماشاى پیروزیهایش دعوت کرد، اینک قافله اسراءنزدیک شهر دمشق رسیده است، ام کلثوم نزد شمر آمد و فرمود: ما را از راهى ببر که تماشاچیانِ کمترى جمع شده اند و سرهاى مطهّر شهیدانمان را از بین محمل و کجاوه هاى ما جدا کن و آنها را در جلو قافله حرکت بده تا توجّه مردم به دیدن آنها جلب گردد و صورت دختران پیامبر از نگاه نامحرمان محفوظ بماند.

ام کلثوم اینگونه مسؤلیت خویش را ادا نمود ولى به این در خواست توجهى نگردید.

قافله اسیران به شهر شام داخل شد سهل بن سعد ساعدى مىگوید: ناگاه دیدم زنانى بر شتران بى روپوش سوارند نزدیک شدم واز نخستین زن پرسیدم کیستى!  

 

گفت: سکینه دختر امام حسین علیه السلام هستم.

گفتم: آیا حاجتى دارى تا برآرم که من سهل بن سعد ساعدى هستم جّد ترا دیدم حدیث او را شنیدم.

گفت: اى سهل به حامل این سر بگو که آنرا پیشتر بَرد تامردم مشغول نگریستن آن شوند و به حرم پیغمبر صلّى الله علیه وآله وسلّم نگاه نکنند. سهل مىگوید: چهار صد دینار دادم تا سر را جلوتر بُردند.  

قافله اسیران را نزد یزید آوردند زینب (علیها السلام) لب به اعتراض گشوده فرمود: اى پسر آزاد شده!!آیا عدالت اینستکه زنان و کنیزانت را در پشت پرده و مارا در بین نامحرمان جا داده اى امّا سکینه (علیها السلام) اندوه جانکاهش را با گریه اظهار مىکند. وقتى یزید از او پرسید: چرا گریه مىکنى فرمود: چگونه گریه نکند کسى که روپوشى ندارد تا با آن صورتش را از تو و نامحرمانى که در مجلس تو حاضرند بپوشاند؟  

 

آرى او مىگرید که چرا روپوشى برصورت ندارد. وبدینسان پیام مکتب عاشواء نیز حفظ حجاب است.

علّت شکست سپاه موسى علیه السلام

حضرت موسى علیه السلام با تلاشهاى پى گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او براى توسعه خدا پرستى و عدالت همواره مىکوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده) شهر با سابقه و پر جمعیتى بود ولى ساکنان آن همراه در تحت حکومت خود کامگى ستمگران به سر مىبردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند. موسى براى نجات ملّت انطاکیه راهى جز سر کوبى ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمى دید، براى اجراى این امر سپاهى به فرماندهى یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوى انطاکیه رهسپار کرد. عده اى از مردم نادان و از همه جا بى خبر و اغفال شده انطاکیه گرد عابد خود بلعم با عور که اسم اعظم را مىدانست جمع شده از او خواستند تا درباره حضرت موسى علیه السلام و سپاهش نفرین کند، بعلم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولى بعد بر اثر هواپرستى و جاه طلبى جواب مثبت به آنها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهى که سپاه حضرت موسى علیه السلام از بالاى آن پیدا بودند برود و در آنجا در مورد حضرت موسى علیه السلام و سپاهش نفرین کند، در راه الاغش از حرکت ایستاد، هر چه کرد الاغ به پیش نرفت حتى آنقدر با ضربات تازیانه اش آن را زد که کشته شد، سپس آنرا رها کرد و پیاده به بالاى کوه رفت، ولى در آنجا هر چه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام برمى داشت شایستگى استجابت دعا در موردش از او گرفته شد و با کمال سرافکندگى برگشت. او که تیرش به هدف نرسیده بود و به طور کلّى از دین و ایمان سرخورده شده بود، دیگر همه چیز را نادیده گرفت و سخت مغلوب هوسهاى نفسانى خود گشت از آنجا که دانشمند بود، براى سرکوبى سپاه حضرت موسى علیه السلام راه عجیبى را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد، که همواره براى شکست هر ملتى، استعمار گران از همین راه استفاده مىکنند، آن راه و پیشنهاد، این بود. مرد انطاکیه از راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسى و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زیبا چهره و خوش اندام را با وسایل آرایش بیارایند و آنها را همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه حضرت موسى علیه السلام مىکنند و سفارش کرد که هر گاه کسى از سربازان سپاه حضرت موسى علیه السلام خواست قصد سوء با آن دختران و زنها کند مانع او نشوند. آنها همین کار را انجام دادند طولى نکشید که سپاه حضرت موسى علیه السلام با نگاههاى هوس آلود خود که به پیکر سفیر عریان زنان آرایش کردند و کم کم در پرتگاه انحراف جنسى قرار گرفتند، سپس کار رسوایى به اینجا کشید که: رئیس یک قسمت از سپاه حضرت موسى علیه السلام زنى را به حضور حضرت موسى علیه السلام آورد و گفت: خیال مىکنم نظر شما این است که هم بستر شدن با این زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم ساخت، آن زن را به خیمه برد و با او آمیزش نمود. کم کم بر اثر شهوت پرستى، اراده ها سست شد، بیماریهاى مقاربتى و طاعون زیاد گردید، لشکر حضرت موسى علیه السلام از هم پاشید تا آنجا که نوشته اند بیست هزار نفر از سپاه حضرت موسى علیه السلام به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینى سقوط کردند، روشن است که با رخ دادن چنین وضعى، شکست و بیچارگى حتمى است. این داستان یک واقعیت تاریخى است، به خوبى بیانگر یکى از فلسفه هاى پوشش، براى زنان است.