زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

حجاب در مراسم اختتامیه جشنواره قرآنی شمسه

 

حجاب در مراسم اختتامیه جشنواره قرآنی شمسه 

 

حجاب+زن+قرآن

تصاویردیده نشده‌ از شهیده افضل

همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم.

از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و...

شهیده نسرین افضل

نسرین افضل در سال 1338 در استان فارس و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. وی در دوران تحصیل به عنوان یکی از دانش‌آموزان پرشعور و باشعور، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم طاغوت، خردمندانه اعتراض ‌کرد، تا جایی که مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت. این شهیده، پس از پایان تحصیل در دوره دبیرستان با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت با حضور مؤثر در کمیته امداد سپاه و جهاد سازندگی با خدمت به محرومان روستایی، بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب می‌کرد.

شهیده افضل، در آغاز سال 1360 با مشورت برادر بزرگوارش شهید «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگی شیراز، به همراه جمعی از خواهران متعهد به کردستان رفت و همه وقت خویش در مهاباد به مجاهدت پرداخت. وی مدتی مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد را بر عهده گرفت و در عین حال، با دیگر ارگان‌ها همکاری داشت.

وی به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. و در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کرد.

این شهیده در آخرین شب فروزندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود.

مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این شهیده، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر، به کمین عوامل پلید آمریکا ‌افتاد و در آن جمع تنها، شهیده نسرین مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید.

مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این شهیده، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر، به کمین عوامل پلید آمریکا ‌افتاد و در آن جمع تنها، شهیده نسرین مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید

نحوه شهادت شهیده نسرین افضل :

همرزمان شهید در خاطره‌ای از آخرین ساعات همراهی‌شان با شهیده افضل چنین می‌گویند: همه دور هم نشسته‌ بودند و از خانواده‌هایشان تعریف می‌کردند و درددل می کردند. نسرین از خانه و از مادر گفت: من همیشه برای مادر گل هدیه می‌دهم، هر شهری هم که برم، حتماً سوغاتی اون شهر را باید برای ایشان تهیه کنم، جان و نفس من مادرمه. فقط خدا شاهده که چه جوری توانستم موقع شهادت داداشم، آرامش کنم. هر دعایی بلد بودم، خوندم، دو ماه طول کشید تا قضیه را قبول کرد. آنهایی که رفته بودند دهلاویه و سوسنگرد دنبال جنازه داداش، وقتی برگشتن باورشون نمی‌شد که مامان از هر جهت آماده باشد. خانواده من خیلی دوست داشتنی و خوب هستن. آنها را دوست دارم.

نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفت و دوباره در خودش فرو رفت. حالت‌های نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگر چه اتفاقی بیفتد.

فاطمه که در آن جمع بود از او پرسید: نسرین امشب چه شده؟

نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخواهم به شما حلوا بدهم!

فاطمه گفت: از اینجا برویم اینجا هوا خیلی سرد است، اگر بمانیم حلوای همه ما رو باید بدهند. یخ زدیم، بلند شوید برویم.

ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نسرین نزدیک ماشین شد و گفت: بچه‌ها شهادتین‌تان را بگویید. دلم شور می‌زند. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: در تب می‌سوزی، انگار در کوره هستی. دلشوره‌ات هم به خاطر همین است. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گوییم، فقط خودت بگو نسرین جان.

خنده روی لب‌ها یخ زد، همگی سوار ماشین شدند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی‌اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد.

شهادت بالاترین درجه‌ای است که یک انسان می تواند به آن برسد وبا خونش پیامی می دهد به بازماندگان راهش.

وصیتنامه شهیده نسرین افضل:

«ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله...»

شهادت بالاترین درجه‌ای است که یک انسان می تواند به آن برسد وبا خونش پیامی می دهد به بازماندگان راهش.

«یا ایتها الفس مطمئنه» ارجعی الی ربک راضیه المرضیه، فدخلی فی عبادی وادخلی جنتّی.

ای نفس قدسی ودل آرام (بیاد خدا). امروز به حضور پروردگارت بازآی که توخشنود ( به نعمتهای ابدی او ) واو راضی از تواست. باز آی ودرصف بندگان خاص من درآی. ودربهشت من داخل شو.

پروردگارا! سپاس که ما را در مبارزه با طاغوت و براندازی رژیم کفر پیشه و وابسته به شیطان بزرگ، آمریکای جهانخوار یاری فرمودی و به ما رهبری آگاه و پرتوان ارمغان نمودی تا ما را از تاریکی ها و ظلم رهانید وبا ایجاد وحدت درمیان مردم مسلمان و شهید پرور نظام جمهوری اسلامی رادر این سرزمین مقدس بنا نهاد.

خداوندا، به ما توفیق عبادت و اطاعت عنایت فرموده و ما را از شر هوای نفس محفوظ بدار.

بارخدایا، ما را یاری کن تا با اسلام راستین آشنایی پیدا کرده و در عمل به تعالیم آن بکوشیم.

ایزدا، ما را در کسب علم و ترویج فرهنگ قرآن و اسلام در مدارسمان یاری و موفق دار.

الها! بما قدرتی عنایت کن که پرچم لا اله الا الله را بر سراسر جهان به اهتزاز درآوریم.

خداوندا، کشور اسلامی ما را از کشورهای تجاورزگر و سلطه طلب بی نیاز دار.

بار الها، اخلاق اسلامی، آداب و عادات قرآنی را بر کشور عزیزمان ایران و مدارسمان حاکم بگردان.

بار ایزدا، به رهبر کبیرمان امام خمینی عمر و توفیق بیشتر عنایت دار تا با رهنمودهایش مسلمین و مستضعفین جهان به استقلال و آزادی واقعی دست یابند.

خداوندا، ایران و اسلام را از شر کفار و منافقین و حیله‌های زورمداران شرق و غرب و نوکرانشان به دور داشته، رزمندگانمان را در جبهه‌های حق علیه باطل پرتوان و پیروز بدار.

کریما، ما را در صدور انقلاب خونبارمان به جهان، توان ده و آن را تا انقلاب مهدی (عج) استوار بدار.

همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم.

از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و همین طور معلّمی باشی جدّی.

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

 

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر


یک ملاقات ساده با زنان می تواند به نقصان ذهنی و حواس پرتی گذرا د

گروهی از دانشمندان رفتار شناسی دانشگاه رادبوند نایمخن هلند، می گویند یک ملاقات ساده با زنان می تواند به نقصان ذهنی و حواس پرتی گذرا در مردان منجر شود.

به نقل از خبر روز پنج شنبه 19 ژانویه ( 29 دی) سایت بی بی سی فارسی؛ عقل مردان در هنگامی که با زنان غیر مرتبط با زندگی شخص نظیر مادر، خواهر، عمه .... مواجه می شود به طور موقت از کار می افتد.

تحقیقات دانشمندان هلندی نشان می دهد که معاشرت با زنان می تواند قوای شناختی مردان را موقتا تضعیف می کند.

گروهی از دانشمندان رفتار شناسی دانشگاه رادبوند نایمخن هلند، می گویند یک ملاقات ساده با زنان می تواند به نقصان ذهنی و حواس پرتی گذرا در مردان منجر شود؛ حتی در مواردی مانند چت اینترنتی که میزان جذابیت یا در دسترس بودن زن مشخص نیست.

در این تحقیق آمده است که در مواردی "ذکر چند باره اسم های زنانه توانسته قوای شناختی یک مرد را تحت تاثیر قرار دهد." در مورد دیگر حتی یک پیام کوتاه با تلفن همراه هم به همین نتیجه منجر شده است.
تازه ترین مطالعه ای که یوهان کارمانس، از محققان این دانشگاه، در سال 2009 انجام داد، نشان داد قوای شناختی مردان، بعد از 5 تا 7 دقیقه معاشرت با زن غریبه جذاب افت می کند.

بر اساس این تحقیق "اغلب شرکت کنندگان بعد از اینکه متوجه شدند یک زن بر فعالیت شان نظارت می کند، قوای شناختی شان کاهش پیدا کرد."

"مردان وقتی که با زنی تلفنی صحبت می کنند یا حتی منتظر تماس او هستند، وقتی در اینترنت با زنی چت می کنند، یا وقتی که در اتاق انتظار خانم دکتر جدیدشان هستند، قوای شناختی شان تحت تاثیر قرار می گیرد"

این محققان می گویند تکامل زیستی مردان به گونه ای است که آنها خودآگاه یا ناخودآگاه، به دنبال فرصت های جفت گیری هستند. بنابراین مردان بیش تر از زنان احتمال دارد که "از موقعیت های خنثی، برداشت های جنسیتی کنند" و اولین هزینه این واکنش آنی را ذهن می پردازد.

گفتنی است این تحقیقات می تواند تائیدی بر مضمون برخی احادیث وارده در فقه اسلامی باشد.

***********************************

پست های مرتبط : ملاقات با زنان میتواند باعث بیماری‌های قلبی ، دیابت و فشار خون بالا شود

عفت و حجاب


اعتراض به بازداشت خضر عدنان - حجاب

 

تجمع دانشجویان مقابل دفتر سازمان ملل در اعتراض به بازداشت خضر عدنان 

 

*************************************

 

حجاب+فلسطین

 

*******************************

 

حجاب+عدنان+فلسطین


میگن 17 دی سالروز کشف حجابه

در اون روزها

رضا خان ؛ دین ستیزی را با تکنولوژیک کردن ایران اشتباه گرفت




پس ایران متمدن یعنی زنان بی حجاب و مردانی با لباس واحد

در اون روزها

بعضی دولتی های مذهبی که روزیشون را دست شاه می دونستند ؛ به بی حجاب کردن زنان و دختراشون ؛ راضی شدند

در اون روزها

بعضی زنان روشنفکر ؛ به سلامتی شاه ؛ چادر بر زمین گذاشتند

در اون روزها

بعضی زنان ؛ به خاطر حفظ حجابشون ؛ دیده بانی می کردند تا گیر پاسبان وقت نیافتند

در اون روزها

زنی به خاطر حفظ حجابش ؛ هفت سال خونه نشین شد تا دم مرگش ؛ امام زمانش لبخند رضایت به او بزند

در اون روزها

بعضی ها سکوت پیشه کردند تا خونشون هدر نره و بعضی ها هدر دادند

ای بابا

زمان چه زود می گذره

الان همشون زیر خاک خوابیدند

حالا خدا ورق را برگردونده تا باز آدما را امتحان کنه

حالا میگن حجاب زینت زن

در این روزها

بعضی ها ...


ای بابا

زمان چه زود می گذره

ما هم امتحانمون را پس می دیم ؛ قبرستونو نمی بینی ...

و باز خدا ...

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

به نقل از وبلاگ دختران پیشونی سفید (رهبران هنر حجاب)


شهادت بنت موسی بن جعفر٬ را به همه شیعیان تسلیت عرض می نماییم

 

وفات(شهادت)غریبانه بنت موسی بن جعفر٬
اخت الرضا٬بانوی کرامت٬
بی بی دو عالم
حضرت فاطمه معصومه سلام الله
علیها را
خدمت همه شیعیان تسلیت
عرض می نماییم

زنان وقتی در راه حمام منجاب گم می شوند؟

 

 

 

داستان حمام منجاب اینه که  مردی در کنار درب خانه اش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف (( منجاب)) مى رفت ، ولى راه حمام را گم کرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مى کرد، تا شاید شخصى را بیابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسید:

حمام منجاب کجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره کرد و گفت : حمام منجاب همین جاست . آن بانو به خیال اینکه حمام همانجاست ، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى زنا کرد.
زن دریافت که گرفتار مرد هوسباز شده است ، حیله ای به ذهنش رسید و گفت :
من هم کمال اشتیاق با تو بودن را دارم ، ولى چون کثیف هستم و گرسنه ، مقدارى عطر و غذا تهیه کن تا با هم بخوریم بعد در خدمتتان باشم .
مرد قبول کرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهیه کرد و برگشت ، زن را در خانه ندید، بسیار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن در دلش ماند و همواره این جمله را مى خواند:   ... این الطریق الى حمام منجاب؟
(( چه شد آن زنى که خسته شده بود، و مى پرسید راه حمام منجاب کجاست ))؟
مدتى از این ماجرا گذشت تا اینکه در بستر مرگ افتاد، آشنایان به بالین او آمدند و او را به کلمه ((لا اله الا الله محمد رسول الله )) تلقین مى کردند او به جاى این ذکر، همان جمله مذکور را در حسرت آن زن مى خواند، و با این حال از دنیا رفت .

(نفل از کتاب عالم برزخ ص 41  یا کشکول شیخ بهائى 1/232)

  

 

از این داستان خیلی چیزها میشه فهمید از جمله: 

الف- حمام رفتن مظهر پاکیست ولی نباید نشانی را ازهرکسی که به نظرمان خوب آمد پرسید(مسیرحق را نباید ازهر مرشدی پرسید)

ب- هرکس خواستار بقای عفت خویش باشد خدایتعالی در مواقع گرفتار شدن راه چاره را به ذهن آدمی می اندازد

ج- اگر شهوت وهوس ؛ ملکه وجودی آدمی شود موقع مرگ کار دستش می دهد

و...