زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

من خانواده ام را دوست دارم

 
همایش روز ملی حجاب و عفاف عصر دوشنبه ۲۱ تیر در میدان آزادی تهران برگزار شد.به منظور پاسداشت اندیشه و گرامیداشت شهدای فاجعه مسجد گوهرشاد و سایر شهدای مسیر عفاف و پاکدامنی از ۱۹ تا ۲۵ تیر به نام " هفته عفاف و حجاب " نامگذاری شده و برنامه های متنوع فرهنگی در این هفته برگزار می شود.
 


 *** من خانواده ام را دوست دارم ***



 *** من خانواده ام را دوست دارم ***



 *** من خانواده ام را دوست دارم ***



 *** من خانواده ام را دوست دارم ***


 

  *** من خانواده ام را دوست دارم ***

 


 *** من خانواده ام را دوست دارم *** 


 

ویزیت رایگان اهالی روستاهای بابل توسط پزشکان بسیجی - 1395


 

 

 

 

 

 

 

  

برنامه سی شب سی مسجد برای ویزیت رایگان بیماران و محرومان روستاه‌های شهرستان بابل اجراء می شود این برنامه با همت دانشگاه علوم پزشکی بابل شروع شده و هرشب پرستاران و پزشکان بیمارستان روحانی و شهید یحیی نژاد بابل و بسیج جامعه بزشکی بابل به دیدار خانواده های محروم می روند و به امور درمانی آنها رسیدگی می کنند.
 

دکتر فرهنگ از حجاب می گوید


»»به نام خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست می دارد««

 



سلام؛

امروز برای شما بازدیدکنندگان محترم یک کلیپ صوتی کوتاه با حجم کم از صحبت های "دکتر شاهین فرهنگ" گذاشتم.پیشنهاد می کنم هرگز این صوت را از دست ندهید.چرا؟! ... به این دلیل که این صوت بخشی از صحبت های دکتر فرهنگ در همایش "فلسفه نماز" درباره ی "حجاب" است.



دختر خانوما!این صوت را حتما گوش کنید و برای دوستانتون هم بلوتوث کنید.



یکی از ویژگی های مهم دکتر فرهنگ این است که ایشون خیلی خوش بیان و شیرین سخن هستند.فقط کافیه یکبار در یکی از همایش های ایشون شرکت کنید.اون وقته که خودتون مشتاق میشید تا بقیه سخنرانی های ایشون رو هم پیدا کنید و بشنوید!


از ما گفتن بود!

 

دانلود صوت

 

منبع :  کانون حجاب دانشگاه ایلام


موضوعات مرتبط: حجاب در اجتماعات، مطالب خواندنی، متفرقه


ضرب و شتم یک زن چادری دیگر در خانی‌ آباد



تنها با فاصله یک روز از هتک حرمت به دختر چادری آمر به معروف در منطقه پونک، یک زن چادری همراه با فرزند ۳ ساله‌اش در محله خانی‌ آباد تهران مورد ضرب و شتم یک بدحجاب قرار گرفت.




خبرگزاری فارس: ضرب و شتم یک زن چادری دیگر در خانی‌آباد





23 تیرماه امسال اتفاقی تأسف بار رخ داد که پس از انتشار آن در رسانه‌ها، احساسات عموم مردم مسلمان جامعه جریحه دار شد، خبری با این تیتر « ماجرای کشیدن چادر از سر دختر آمر به معروف در ماه رمضان ».



شمس، دختر آمر به معروف 30 ساله‌ای است که در منطقه پونک تهران مورد اهانت و هتک حرمت یک خانم بدحجاب قرار می‌گیرد تا جایی که خانم بدحجاب، تلاش بر کشیدن چادر و روسری از سر این آمر به معروف می‌کند اما موفق نمی‌شود.



24 تیرماه یعنی تنها پس از گذشت یک روز از ماجرای خانم شمس، معصومه فراهانی، زن چادری دیگری در محله خانی‌آباد تهران، مورد ضرب و شتم یک زن بدحجاب قرار می‌گیرد. ماجرایی که جزئیات آن را خانم فراهانی برای خبرنگار گروه جامعه فارس توضیح می‌دهد.



 

فارس: شرح ماجرا را این طور آغاز کنیم که 24 تیرماه است و شما پس از اقامه نماز در مسجد به همراه فرزند 3 ساله خود، راهی منزل خود در محله خانی‌آباد می‌شوید، در مسیر، چه اتفاقی برای شما رخ می‌دهد؟

 


فراهانیمن روزه بودم و برای اقامه نماز و صرف افطار، همراه با فرزند 3 ساله‌ام به مسجد رفتیم ساعت تقریباً 10 شب بود در مسیر که داشتم می‌آمدم داخل کوچه 2 نفر خانم را دیدم که روسری‌های خود را دور گردنشان انداخته بودند و داشتند به سمت ماشینشان می‌رفتند، ظاهرشان تعجب آور بود، اول سعی کردم با نگاه هشداردهنده، باعث شوم که حجابشان را رعایت کنند اما آنها نگاه طلبکارانه‌ای را تحویل من دادند، در مرحله بعد سعی کردم یادآوری کنم که آنها در کجا زندگی می‌کنند و فقط خطاب به آنها گفتم «ببخشید خانم‌ها آیا اینجا ایران نیست؟» جواب دادند که « ایرانه که ایرانه!» گفتم « به نظر شما نباید حداقل، تابع قوانین کشوری باشیم که در آن زندگی می‌کنیم؟» اما دیگر جواب این سوالم را ندادند و به جای آن مشت‌هایی بود که نثارم می‌کردند.


 

 

فارس: در حالی که بچه، همراه شما بود این اتفاق رخ داد کسی در کوچه نبود که به کمک شما بیاید یا حداقل، فرزند شما را از این صحنه دور کند؟


 

فراهانی: اول که یکی از آنها دستهایم را گرفت و نفر بعدی با مشت به سر و صورتم می‌زد بچه‌ام کاملاً شاهد ماجرا بود و داشت زهره ترک می‌شد تا اینکه آقایی متدین آمد و فرزندم را بغل کرد و از ما کمی فاصله گرفت و بعد از آن، اوباش دور ما حلقه زدند و از آن بدحجاب‌ها پشتیبانی می‌کردند. در مقابل نیز بسیجی‌های محل به کمک من آمدند و من را از دست آنها نجات دادند.

 


فارس: یعنی شما ایستادید تا آنها شما را با مشت‌هایشان، سیاه و کبود کنند و عکس‌العملی نشان ندادید؟


فراهانی: من خودم رزمی‌کار هستم اما چون هدف من دعوا با این افراد نبود و می‌خواستم امر به معروف کنم هیچ استفاده‌ای از توان بدنی خودم نکردم. من می‌خواستم در ماه مبارک رمضان، فقط به آنها یک گوشزد کوچکی داشته باشم که آن هم، زبانی بود.


 

فارس: این اتفاق، در همان کوچه، فیصله پیدا کرد؟

فراهانی: نه با کمک بسیجی‌های محل به کلانتری خانی‌آباد رفتیم اما حامیان آن خانم‌ها تلاش می‌کردند که من به خاطر کتک‌هایی که خورده‌ام رضایت بدهم ولی من شکایت کردم چون حرکت آنها غیرمنصفانه بود.

فارس: بعد از شکایت چه اتفاقی افتاد؟

فراهانی: من به پزشک قانونی رفتم و در آنجا نیز میزان لطمه‌ای را که خورده بودم ثبت شد و آن خانمی هم که بنده را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و صورتم را به شدت، کبود کرده بود یک شب بازداشت شد و تنها با گذاشتن یک قبض برق منزل به عنوان وثیقه، آزاد شد در حالی که در خودروی این خانم، انواع سلاح سرد وجود داشت و از سوی دیگر نیز کاملاً در کوچه، کشف حجاب کرده بود، دو موضوعی که دو اتهام مجزا محسوب می‌شدند.

فارس: در حال حاضر اوضاع روحی و جسمی شما و فرزندتان چطور است؟

فراهانی: فرزندم که هنوز از دیدن صحنه آن شب، به شدت مضطرب است خودم هم چون به نفس کاری که انجام داده‌ام ایمان دارم صدمات آن را می‌پذیرم هنوز کبودی‌های مشت‌های آن زن بدحجاب را هر روز با خودم در کوچه و خیابان‌های این شهر شلوغ می‌برم اما نمی‌گذارم امر به معروف و نهی از منکر در این شهر بمیرد.

 

منبع : خبرگزاری فارس


پی نوشت نویسنده وبلاگ:

با ابراز تاسف از اتفاق این فاجعه لازمه ذکر کنم که من با شنیدن این خبر به یاد روایتی از امیر المومنین افتادم ، که می فرمایند : اگر شما امر به معروف و نهی از منکر را رها کردید ، اشرار بر شما مسلط می شوند و دیگر هرچه دعا کنید به استجابت نمی رسد.





تـــسلــط اشــرار :   

یکی از مهمترین آثار شوم ترک امر به معروف و نهی از منکر تسلط اشرار برجان و مال و ناموس مردم خواهد شد


به طوری که حضرت علی (ع) در نامه 47 نهج البلاغه فرمود: « امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که خداوند اشرار را حاکم بر امورتان خواهد کرد و ناله ها و دعا های شما دیگر اثر نخواهد داشت. »


بدین صورت انسانهای پاک و مومن در جامعه منزوی خواهند شد و نااهلان و نامحرمان بر مومنان مسلط می شوند. اگر می خواهیم به این بلا گرفتار نشویم


باید به این فرمایش امام محمد باقر (ع) توجه و عنایت نمائیم که می فرماید: « امر به معروف و نهی از منکر را پیامبران و روش صالحان است. »


فریضه بزرگی که به سبب آن فرایض بر پا، راهها امن، کسب ها حلال، مظالم (به صاحبانش) بازگردانده، زمین آباد، حق از دشمنان گرفته می شود و امر (حکومت) تحکیم می یابد.




در آخر هم شما را به خواندن پیامدهای مفید و آثار امر به معرو ف ونهی از منکر تشویق می کنم.

مقاله ی جالبی هست.



چـفـیـه و چـادر !


فـکـر کـن ...  چـنـد چـفــیـه ،  خـونـی شـد ،  تــا ،  چـــادری ، خـاکـــی نـشـود ...



فـکـر کـن ...

چـنـد چـفــیـه ،

خـونـی شـد ،

تــا ،

چـــادری ، خـاکـــی نـشـود ...



به نقل از : حجاب برتر ( چادر )

بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد چادر؛ حجاب برتر

بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد چادر؛ حجاب برتر


بازخوانی بیانات رهبر معظم انقلاب در مورد چادر؛ حجاب برتر


/ چادر بهترین نوع حجاب ایرانی و نشانه ملی ماست /

/  آن‌ها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیشتر دشمن‌اند  /

********

به‌منظور بررسی حجاب برتر؛ چادر در کلام رهبر معظم انقلاب، بخش‌هایی از بیانات ایشان بازنشر داده می‌شود:

مردم ما چادر را انتخاب کرده‏اند. البته ما هیچ وقت نگفتیم که «حتماً چادر باشد، و غیرچادر نباشد.» گفتیم که «چادر بهتر از حجاب‌هاى دیگر است.» ولى زنان ما مى‏خواهند حجاب خودشان را حفظ کنند. چادر را هم دوست دارند. چادر، لباس ملى ماست. چادر، پیش از آن‏که یک حجاب اسلامى باشد، یک حجاب ایرانى است. مال مردم ما و لباس ملى ماست.

۲۰/۷/۱۳۷۳

بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار گروهى از خواهران پرستار، به مناسبت «ولادت حضرت زینب»(س)

—————

 

به نظر ما، بحث‌هایى که درباب پوشش زن مى‏شود، بحثهاى خوبى است که انجام مى‏گیرد؛ منتها باید توجه کنید که هیچ بحثى در این زمینه‏هاى مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتى غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر غلطى است. نه این‏که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من مى‏گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه‏ى ملى ماست؛ هیچ اشکالى هم ندارد؛ هیچ منافاتى با هیچ نوع تحرکى هم در زن ندارد. اگر واقعاً بناى تحرک و کار اجتماعى و کار سیاسى و کار فکرى باشد، لباس رسمى زن مى‏تواند چادر باشد و – همان‏طور که عرض کردم – چادر بهترین نوع حجاب است.

 

البته می ‏توان محجبه بود و چادر هم نداشت؛ منتها همین‏جا هم بایستى آن مرز را پیدا کرد. بعضی‌ها از چادر فرار مى‏کنند، به خاطر این‏که هجوم تبلیغاتى غرب دامن‌گیرشان نشود؛ منتها از چادر که فرار مى ‏کنند، به آن حجاب واقعى بدون چادر هم رو نمى‏آورند؛ چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار مى‏ دهد!

 

شما خیال کرده‏اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه‏ى کذایى و آن لباس‌هاى «و لیضربن بخمرهنّ على جیوبهنّ» و همانهایى را که در قرآن هست، درست کردیم، دست از سر ما بر مى‏دارند؟ نه، آنها به این چیزها قانع نیستند؛ آنها مى‏خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان عیناً این‏جا عمل بشود؛ مثل زمان شاه که عمل مى‏شد. در آن زمان، زن اصلاً پوشش و حجابى نداشت؛ حتّى در این‏جاها وقتى نوبت به این کارها مى‏رسد، بى‏ بند و بارى خیلى بیشتر هم مى ‏شود؛

کمااین‏که در زمان شاه، بى‏بندوبارى‏یى که در همین شهر تهران و بعضى دیگر از شهرهاى کشور ما بود، از معمول شهرهاى اروپا بیشتر بود! زن معمولى در اروپا، لباس و پوشش خودش را داشت؛ اما در این‏جا آن‏طورى نبود. آن‏طور که دیده بودیم و شنیده بودیم و مى‏دانستیم و مناظرى که از آن وقت الان جلوى نظر من هست، انسان واقعاً حیرت مى‏کند که چرا بایستى این‏گونه بشود؛ کمااین‏که در خیلى از کشورهاى متأسفانه عقب‏مانده‏ى مسلمان و غیرمسلمان هم همین‏طور است. بنابراین، باید بدقت و با نهایت کنجکاوى و بدون اغماض، مسائل ارزشى را رعایت کرد.

۴/۱۰/۱۳۷۰

بیانات در دیدار با اعضاى شوراى فرهنگى، اجتماعى زنان، جمعى از زنان پزشک متخصص، و مسؤولان اولین کنگره‏ى حجاب اسلامى، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه‏ى زهرا(س)

 

——————————————————————————————————-

 

حضرت آیِةالله خامنه ای تهاجم فرهنگی را هجوم یک مجموعه ی سیاسی یا اقتصادی به بنیان‌های فرهنگی یک ملت برای دستیابی به مقاصد شوم سیاسی دانستند و افزودند: ریشه کن کردن فرهنگ ملی از طریق فراگیر کردن بی بند و باری، عیاشی و هرزگی در میان یک ملت هدفی است که دشمنان درپی تحقق آن هستند.

به‌طور مشخص دوران رضاخان سرآغام تهاجم فرهنگی در کشور ماست و بزرگ‌ترین قدمها به نفع فرهنگ غرب و در حقیقت در جهت سلطه ی غرب بر ایران در همین دوران بر داشته شد و با این بهانه که زن با چادر نمی‎تواند عالم و دانشمند شود و درفعالیتهای اجتماعی شرکت کند، چادرها را از سر زنان برداشتند.

اما در عین حال دردوران رضاخان و پسرش هرگز به عموم زنان اجازه ی شرکت فعالانه در حرکتهای اجتماعی و سیاسی داده نشد و آن روزی که زنان ایران، وارد میدان مبارزه و صحنه ی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شدند و کشور را با دست توانای خود به پیش بردند، چادر به سر کردند.

 

21/5/1371

دیدار نویسندگان، صاحبنظران و کارکنان رسانه های گروهی

 

—————————————————————————–

 

شما ببینید الان چقدر خرج مى‏کنند و زحمت مى‏کشند، براى این‏که حجاب را در دنیا از بین ببرند؛ کشورهایى که خودشان را مهد آزادى هم مى‏دانند، مى‏بینید که چه مى‏کنند براى مبارزه با حجاب. حالا همه آن تشکیلاتى که با حجاب مبارزه مى‏کنند یک طرف، این خواهر ورزشکارِ مؤمن و دخترِ جوانِ ما که با حجاب اسلامى و لباس محجّب – یا با چادر یا با آن شکل زیباى ارزشى – جلوِ دوربین‌هاى دنیا ظاهر مى‏شود و نشان مى‏دهد که به این ارزش پایبند است و این صحنه در همه دنیا منعکس مى ‏شود، این یک طرف دیگر؛ او در واقع با این کار، همه آن تبلیغات را خنثى مى‏کند.

۱۴/۷/۱۳۸۳

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در دیدار با ورزشکاران شرکت‏کننده در المپیک و پارالمپیک

 

———————————————————————————————————————————-

 

آنها با چه چیز زن مسلمان بیشتر دشمن‌اند؟ با حجاب او. آن‌ها با چادر و حجاب صحیح و متقن شما از همه چیز بیشتر دشمن‌اند. چرا؟ چون فرهنگ آنها این را قبول ندارد. اروپایی‌ها این‏طورند؛ آنها مى‏گویند هرچه را که ما فهمیده‏ایم، دنیا باید از ما تقلید کند! مایلند که جاهلیت خودشان را بر معرفت عالم غلبه بدهند.

آنها مى‏خواهند زن به سبک اروپایى را در جامعه رواج بدهند؛ که عبارت است از سبک مد و مصرف و آرایش در انظار عموم و ملعبه قرار دادن مسائل جنسى بین دو جنس؛ مى‏خواهند این چیزها را به وسیله‏ى زنان رواج بدهند. هرجا با این هدف‌گیرى غربی‌ها مخالفت بشود، فریادشان بلند مى‏شود! اینها کم‏طاقت هم هستند! همین مدعیان غربى، کمترین مخالفتى را با مبانى پذیرفته‏ى خودشان تحمل نمى ‏کنند.

۲۲/۸/۱۳۷۰

سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از پرستاران، به مناسبت میلاد حضرت زینب کبرى‏(س) و روز پرستار

 

———————————————————————————————————————————————

 

همیشه به شکل غلطى در نظام‌هاى طاغوتى به زن نگاه شده؛ امروز در غرب هم همین جور است. حالا عده‌اى از زنان – مثل خیلى از مردان – در همین نظام‌هاى غربى شخصیت‌هاى برجسته و محترم و پاکیزه‌اى ممکن است در بیایند، لیکن نگاه عمومى به زن که در فرهنگ غربى نهادینه شده، نگاه غلطى است؛ نگاه ابزارى است، نگاه اهانت‌آمیز است.

از نظر غرب، علت اینکه شما نباید توى چادر باشید، نباید حجاب داشته باشید، این نیست که آزاد باشید. شما دارید می‌گوئید من با حجاب هم آزادى دارم. او چیز دیگرى مورد نظرش است؛ زن را براى نوازش چشم مرد، براى بهره‌ورى نامشروع مرد، میخواهند به شکل خاصى در جامعه ظاهر بشود. این، بزرگ‌ترین اهانت به زن است؛ حالا ولو با چندین لفّاف تعارف‌آمیز این را بپوشانند و اسم‌هاى دیگرى رویش بگذارند.

۲۸/۷/۱۳۸۸

بیانات در دیدار جمعى از بانوان قرآن‌ پژوه کشور

 

——————————————————————–

 

مقام‌ معظم‌ رهبری‌ از چادر به‌ عنوان‌ یک‌ لباس‌ ملی‌ و اسلامی‌ مورد علاقه‌ زنان‌ مسلمان‌ ایران‌ نام‌ بردند و فرمودند: انبوه‌ دختران‌ و زنان‌ مؤمن‌ و حزب‌اللهی‌ که‌ در دانشگاه‌ بهترین‌ علوم‌ را تدریس‌ و بالاترین‌ مدارج‌ علمی‌ را می‌گذرانند و نیز شمار زیادی‌ از بانوان‌ جوان‌ ایران‌ که‌ در آینده‌ای‌ نه‌ چندان‌ دور به‌ مقامات‌ عالی‌ علمی‌، فقهی‌ و فلسفی‌ دست‌ خواهند یافت‌ از افتخارات‌ نظام‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شوند.

دیدار هزاران‌ تن‌ از خواهران‌ پرستار

۲۰/۷/۱۳۷۳

 

—————————————————–

 

حجابِ برتر که شما اشاره کردید -که مراد همین چادر ایرانىِ خود ماست – حقیقتاً حجاب برتر است؛ هیچ تردیدى در این نباید داشت. البته من هیچ وقت نگفتم که چادر را در جایى اجبارى کنند؛ اما همیشه گفته‌ام که چادر یک حجاب ایرانى است و زن ایرانى این را انتخاب کرده و خوب حجابى هم هست و مى‌تواند کاملاً حفاظ و حجاب داشته باشد.

حالا بعضی‌ها هستند که از هرچه ایرانى و خودى است، ناراحتند و دل‌شان را مى‌زند؛ دل‌شان مى‌خواهد سراغ چیزهایى بروند که از خودى بودن دورتر است! به‌هرحال اگر حجاب را حفظ کنند، باز هم خلاف شرعى انجام نداده‌اند؛ منتها چیز بهترى را از دست داده‌اند. منتها چیز بهترى را از دست داده‌اند.

 

اما این‌که شما مى‌گویید «ما چگونه برخورد کنیم؟» ببینید؛ شما با تبلیغات کار کنید. یعنى همان حربه‌اى را که افراد مورد نظر شما براى سست کردن اعتقاد به حجاب به کار مى‌برند، شما هم به کار ببرید. یعنى شما درباره‌ى حجاب بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینى هم مثلاً درباره‌اش بحث کنید، یا از بحث‌هایى که شده استفاده کنید.

 

از لحاظ اجتماعى هم روى همین مسأله‌ى کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزى که به نظرتان درست است، آن را بگویید؛ این دغدغه را هم که اینها مى‌آیند تمایل به حجاب را در دلِ مردم از بین مى‌برند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمى‌رود.

البته اگر قدرتى مثل قدرت رضاخانى بالاى سرش باشد، یا آن طور که شنیدم در بعضى از کشورها مثل تونس کسى حق ندارد در خیابان با حجاب باشد و اصلاً حقوق بشر هم در این‌جا دیگر مطرح نیست که چرا مردم را مجبور کردید بى‌حجاب باشند – کسانى که مسؤول این چیزها هستند، همین‌ طور تماشا مى‌کنند و حرفى هم نمى‌زنند! – بالاخره همان کشف حجاب دوران رضاخانى پیش مى‌آید؛ اما به مجرّد آن‌ که این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمى‌گردند.

 

حجاب، ارزشى است منطبق با طبیعت انسان. برهنگى و حرکت به سمت اختلاطِ هرچه بیشتر دو جنس با یکدیگر و افشاء شدن اینها در مقابل یکدیگر، یک حرکت خلاف طبیعى و خلاف خواست انسانى است. شرع مقدّس اسلام هم براى این حدودى را معیّن و مشخّص کرده و کسانى که معتقد و مؤمن هستند، نمى‌شود که این‌طورى با حجاب برخورد کنند. البته ممکن است کسانى بى‌خبر و بى‌اطّلاع باشند؛ بایستى اینها را با حجاب آشنا کرد.

 

من در همین سال‌هاى اوّلِ انقلاب به‌وضوح دریافتم که بعضى از زنانى که محجّب هستند و خیلى قدر حجاب را نمى‌دانند، اینها اصلاً از حکم حجاب و فلسفه‌ى حجاب و فواید حجاب اطّلاعى ندارند؛ یعنى با اینها کمتر صحبت شده است. البته بعضی‌ها چیزهایى نوشتند؛ سفارش کردیم، کارهایى کردند.

الان هم به نظر من همین‌طور است؛ بخصوص در محیط دانشگاه. الحمدللَّه شنیدم که محیط دانشگاه شما، محیط خوبى است. مسؤولان دانشگاه هم، مسؤولان مواظب و مقیدى هستند؛امیدواریم که هرچه هم مى‌گذرد، بهتر شود.

 

در محیط دانشگاه خودتان، در نشریات خودتان، با نشریات زن – که الان در ایران چند نشریه‌ى مربوط به زنان وجود دارد – با دیگر نشریات رایج صحبت کنید، چیزهایى بنویسید، پخش کنید، در جامعه فکر را بپراکنید؛ منتها با استدلال، با منطق. بهترین راه تأمین حجاب هم همین است که با منطق برخورد شود.

 

البته اگر چیزى جزو مقرّرات شد و کسى برخلاف آن مقرّرات رفتار کرد، ممکن است قوانینى وجود داشته باشد که دولت برخورد کند؛ که لابد هم مى‌کند. درعین‌حال آن چیزى که در اساس لازم است و مهم‌تر از همه است، این است که شما ذهن این دختر جوان، یا این زن جوان را -که عمده هم خانمهاى جوان هستند- با اهمیت حجاب آشنا کنید؛ یعنى به او تفهیم کنید که حجاب از لحاظ شرعى و از لحاظ منطقى این است. در ذهن او، استدلال صحیح را در مورد رعایت حجاب راسخ کنید.

 

امیدواریم که ان‌شاءاللَّه روزبه‌روز بهتر شود. البته یکى از عواملى هم که در این زمینه تأثیرات منفى دارد، برخى از این فیلمهایى است که بعضى از زندگیهاى غربى را در دسترس همه مى‌گذارد. اینها در سُست کردن ذهنیّت مردم نسبت به مسأله‌ى حجاب بى‌تأثیر نیست. البته نسبت به پخش این فیلمها هم باید تذکّراتى داده شود.

 

 

4/12/1377

بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سر دبیران نشریات دانشجویی

 

——————————————————————————————————————–

 

رضاخان قلدر وقتى خواست از غرب براى ما سوغات بیاورد، اولین چیزى که آورد، عبارت از لباس و رفع حجاب بود؛ آن هم با زور سر نیزه و همان قلدرىِ قزّاقىِ خودش! لباس‌ها نباید بلند باشد؛ باید کوتاه باشد؛ کلاه باید این‏طورى باشد؛ بعد همان را هم عوض کردند: اصلاً باید کلاه شاپو باشد! اگر کسى جرأت مى‏کرد غیر از کلاه پهلوى – کلاهى که آن موقع با این عنوان شناخته مى‏شد – کلاه دیگرى سرش بگذارد، یا غیر از لباس کوتاه چیزى بپوشد، باید کتک مى‏خورد و طرد مى‏شد. این چیزها را از غرب گرفتند!

 

زن‌ها حق نداشتند حجاب‌شان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر – چادر که برداشته شده بود – اگر روسرى هم سرشان مى‏کردند و مقدارى جلوى چانه‏شان را مى‏گرفتند، کتک مى‏خوردند! چرا؟ براى این‏که در غرب، زن‌ها سربرهنه مى‏آیند! اینها را از غرب آوردند. چیزى را که براى این ملت لازم بود، نیاوردند. علم که نیامد، تجربه که نیامد، جِدّ و جهد و کوشش که نیامد، خطرپذیرى که نیامد -هر ملتى بالاخره خصوصیات خوبى دارد- اینها را که نیاوردند.

 

آنچه را هم که آوردند، بى‏دریغ قبول کردند. فکر و اندیشه را آوردند، اما بدون تحلیل قبول کردند؛ گفتند چون غربى است، باید قبول کرد. فرم لباس و غذا و حرف زدن و راه رفتن، چون غربى است، بایستى پذیرفت؛ جاى بروبرگرد ندارد! براى یک کشور، این حالت بزرگترین سمّ مهلک است؛ این درست نیست.

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّاى رشت‏

۱۲/۲/۱۳۸۰

 

——————————————————————————————————————-

 

گاهى من در همین راه “کُلک چال” که از پایین به بالا مى‌آیم، یا بعکس به طرف پایین مى‌روم، خانم‌هایى را مى‌بینم که با چادر مشکى این راه را طى مى‌کنند. با این‌که قسمتى از این راه، بسیار ناهموار و یا به قول ما مشهدی‌ها قلب است، درعین‌حال خانم‌ها این راه ناهموار را تحمّل مى‌کنند و با چادر مشکى مى‌آیند. خوب؛ این همّت است دیگر. من این‌طور زن‌ها و همچنین افراد مسنّى که این راه‌هاى طولانى را طى مى‌کنند و مى‌روند، بسیار تحسین مى‌کنم.

 

2/6/1375

مصاحبه در کوهپیمایی

 

منبع: رجا نیوز

 


موضوعات مرتبط: قطعات ادبی و اشعار حجاب، جنگ نرم و حجاب، مطالب خواندنی، متفرقه

برچسب‌ها: چادر, امام خامنه ای, باحجاب, دختر, حیا, عفت, زن



(سمیه کردستان ، اسطوره ای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند)


(سمیه کردستان ، اسطوره ای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند)




http://basij.ir/attachment/1224316.jpg

 

ولادت و معرفت به معبود

ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانوادهای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ  میکرد.


ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش می­داد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت می­برد که به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ میشود و سرم درد میگیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه می­کنم، نه خستهام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس میکنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر می­شوم».

 

نوجوانی از جنس ایمان و شهامت

با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیماییها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.

روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابانهای اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش میگوید؛ «آن شب ناهید از درد نمیتوانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».


 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیریهای ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاریاش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیتهای انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.

 

راهی به سوی آسمانی شدن

ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتابهای مذهبی و قرآن و انجام فعالیتهای اجتماعی میگذراند.

اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش میرود و بعد از ساعتها پرس و جو پیدایش نمیکند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او میگشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را میشناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!



 

بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار میگرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه میفرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم می­کشیم

.

زخم ستاره

چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا میگرداندند . گفته بودند آزادت نمیکنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!.


او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.

از روز ربوده شدن او یازده ماه میگذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.



وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی میکرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیدهاش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پیبرده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند.








 





تهران، سفر آخر

شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهک­ها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید. 

چند سال بعد، مادر از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت. برادر ناهید میگوید: مادرم در تهران ماند و با بچه های کوچک و وضعیت بد اقتصادی مجبور به کار شد. دوران سختی را گذراندیم اما مادر دلخوش بود که نزدیک ناهید است. دلش خوش بود که دیگر لازم نیست کوه به کوه، دشت به دشت و آبادی به آبادی دنبال ناهید بگردد.

 

و اینک ...

اینک نوجوانان و دختران ایران اسلامی باید بدانند که وقتی ناهید فاتحی کرجو به شهادت رسید بیش از هفده سال نداشت اما اکنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به برکت متعالی بودن هدف و ارزش هایش زنده و شیوه زندگی­اش الگویی برای زنان مجاهد است.





 اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان­ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو.




+++++++++++++++++++++++++++++++++++




 

بنرها و پوسترهای فراوانی در فضا و محیط باز مصلای امام خمینی(ره) محل برگزاری نمایشگاه کتاب نصب شده اما یک پوستر بیش از دیگران توجه بازدیدکنندگان را متوجه خود کرد.

 

 

 

 

 

 

به گزارش سه نسل، از راهروی کوچکی از رواق آجری که عبور کنی به بخش یاس و سالن کارنامه نشر جمهوری اسلامی ایران می رسی، در انتهای دیوار یاس که مملو از گلهای زیبای یاس است بنر و پوستری نصب شده که توجه اکثر بازدیدکنندگان را به خود جلب می کند.

 

بنری با عکس زیبای دختری نوجوان بنام «سمیه کردستان».

 

نام سمیه شهید ایران «ناهید فاتحی‌کرجو» است، پدرش از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش خانه‌دار. او از کودکی هم قلب مهربانی داشت، اغلب لباس‌ها و وسایلش را به دیگران هدیه می‌کرد. از دوره نوجوانی با گروه‌های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می‌کرد. بعد از درخشیدن نوری از قلب زمین، این نوجوان ۱۳ ساله، از یاران روح‌الله شد.

 

* جلوی تلویزیون ایستاد و با امام درددل کرد

 

«محمود فاتحی کرجو» پدر شهیده می‌گوید: ناهید، مذهبی و نترس بود. در جلسات قرآن و جلسات مبارزه با رژیم شاه شرکت می‌کرد و درباره جلساتی که شرکت کرده بود، با دیگران صحبت می‌کرد. در راهپیمایی‌های انقلاب حضور داشت و با دیدن عکس و پوستر شهدا منقلب می‌شد.

 

به امام خمینی(ره) علاقه زیادی داشت. روز ۱۲ بهمن که برای نخستین بار، امام(ره) را در تلویزیون دید، با صدای بلند مرا صدا کرد و گفت «بابا این آقای خمینی است». دستش را روی صفحه تلویزیون کشید و گفت «خیلی دوست دارم از نزدیک با او صحبت کنم» و جلوی تلویزیون ایستاد و شروع کرد به درد دل کردن با امام.

 

* ناهید، خیلی زیبا دعا و قرآن می‌خواند

 

مریم فاتحی کرجو خواهر این شهیده ادامه می‌دهد: ناهید به قرآن علاقه زیادی داشت. در ماه مبارک رمضان حتماً در کلاس قرآن شرکت می‌کرد و قرآن را ختم می‌کرد. خیلی زیبا دعا و قرآن می‌خواند. دعاهای ائمه را با حزن خاصی می‌خواند و ما از خواندن او لذت می‌بردیم.

 

* ایستادگی سمیه کردستان در مقابل ساواک

 

یکی از دوستان شهید «ناهید فاتحی‌کرجو» بیان می‌دارد: سال ۱۳۵۷، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار می‌شد. یک روز، در خانه مشغول کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم. از خانه بیرون رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایه‌ها دور و بر آنها جمع شده بودند. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی و درنده خویی‌های ساواک می‌گفت. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده و کتک زده بودند و قصد دستگیری او را داشتند.

 

آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند که پشتش سیاه و کبود شده بود. درد زیادی داشت که نمی‌توانست بایستد.

 

* نفوذ یک کومله در زندگی سمیه کردستان

 

لیلا فاتحی‌کرجو خواهر شهیده می‌گوید: ناهید ۱۵ ساله بود که خواستگار داشت. خواستگار او شغل، درآمد و وضعیت خوبی داشت و اصرار زیادی به این ازدواج داشت. ناهید هم راضی نبود. فاصله سنی زیادی با آن مرد داشت و می‌گفت «من هنوز به سن ازدواج نرسیده‌ام». مراسم نامزدی مختصری برگزار شد. کم کم متوجه شدیم داماد با ما سنخیتی ندارد.

 

بعضی وقت‌ها رفتار مشکوکی از خود نشان می‌داد. چندی بعد او را به خاطر فعالیت‌های ضدانقلابی‌اش و در حین ارتکاب جرم دستگیر کردند. ما آن وقت بود که فهمیدیم از اعضای کومله بوده است و بعد از محاکمه اعدام شد. ناهید اصلاً او را دوست نداشت و نمی‌خواست چیزی از او بداند. ناهید را برای بازجویی هم برده بودند. اما چون چیزی نمی‌دانست بعد از مدتی او را آزاد کردند.

 

بعد از قضیه نامزدی‌اش، تمام فکر و ذهنش مطالعه و خواندن قرآن بود. اما خیلی به او فشار آمده بود. تحمل حرف مردم را نداشت. او هم تودار بود. حرف و کنایه‌های مردم را می‌شنید و تو دلش می‌ریخت و دم نمی‌زد. در واقع فشار مضاعفی را تحمل می‌کرد. از یک طرف مردم می‌گفتند «او جاسوس کومله است چون نامزدش کومله بوده»، از طرف دیگر می‌گفتند «او جاسوس سپاه است و نامزدش را لو داده است». بعد از اعدام نامزدش و سختی‌هایی که متحمل شده بود، معمولا هر جا می‌رفت، من همراه او بودم.

 

* زمستانی که کومله ناهید را به اسارت گرفت

 

لیلا فاتحی‌ کرجو ادامه می‌دهد: روز دوشنبه بود؛ در روزهای سرد دی‌ ماه ۱۳۶۰ ناهید بیمار شد به طوری که باید دکتر می‌رفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم. درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش می‌گفت «حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمی‌گردد؛ دختر سر به هوا و بی‌فکری نیست».

 

مادر به من هم دلداری می‌داد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشده‌اش به خیابان‌ها رفت. از همه کسانی که او را می‌شناختند پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسی‌ها، مغازه‌دارها و ... پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را می‌شناختند، گفتند «ناهید را در حالی که چهار نفر او را دور کرده بودند، دیده‌اند که سوار مینی‌بوس شده است». مادرم، راننده مینی‌بوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول می‌ترسید اما با اصرار مادرم گفت که «آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است».

 

* جست‌وجوی مادر برای پیدا کردن ناهید و نامه‌های تهدید‌آمیز کومله

 

لیلا فاتحی‌کرجو می‌گوید: مادرم، با کرایه‌ قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامه‌های تهدید کننده به خانه ما می‌انداختند، زنگ خانه را می‌زدند و فرار می‌کردند. در آن نامه‌ها، خانواده‌ را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان کرد همکاری کنید، بقیه فرزندان‌تان را می‌دزدیم یا اینکه می‌نوشتند شبانه به خانه‌تان حمله می‌کنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کشت. زمان سختی بود. بچه‌ها سن زیادی نداشتند. مادرم هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را می‌گشت تا خبری از ناهید بگیرد.

 

سیده زینب مادر شهیده «ناهید فاتحی‌کرجو» در زمستان سخت و سرد کردستان به همه جا سر می‌کشید، گاهی بعضی از فرصت طلبان از او مبالغ زیادی پول می‌گرفتند تا آدرس یا خبری از ناهید به او بدهند و آدرس قلابی می‌دادند. خیلی او و خانواده‌اش را اذیت می‌کردند. او تمام شهرهای کردستان را به دنبال ناهید گشت، اما اثری از او پیدا نکرد. سقز، بوکان، دیواندره، مریوان، آبادی‌های اطراف شهرهای مختلف، ... هر کجا که می‌گفتند کومله مقر دارد، می‌رفت. نیروهای پاسدار هم از اسارت ناهید خبر داشتند و آنها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می‌گشتند.

 

* کومله‌ها موهای سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می‌گردانند

 

شهلا فاتحی کرجو خواهر شهیده اضافه می‌کند: خبر به ما رسید که کومله‌ها، موهای سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می‌گردانند. شرط رهایی ناهید را توهین به حضرت امام(ره) قرار داده بودند اما ناهید استقامت کرده و در برابر این خواسته آنها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود.

 

مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرأت دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه‌ این دختر اعتراض کرده بودند. بعد از مدتی به آنها گفته شد، او را آزاد کرده‌اند.

 

* و اما زنده به گور کردن سمیه کردستان توسط ضدانقلاب

 

ناهید فقط ۱۶سال داشت؛ او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه‌های بسیار او را در آذر ماه ۱۳۶۱ زنده به گور کردند و پیکر مطهر این شهیده به تهران منتقل و سپس در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.



مشارکت دختران محجبه پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا+عکس

مشارکت دختران محجبه پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

لانه جاسوسی آمریکا

مشارکت دختران محجبه پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

مشارکت دختران محجبه پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

مشارکت دختران محجبه پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

حضور دختران با حجاب بسیجی در مراسم روز بسیج

تجمع بزرگ بسیجیان گردانهای عاشورا و الزهرا غرب تهران صبح جمعه ۴آذر در مقابل ناحیه مقاومت بسیج مقداد برگزار شد.

*************************

********************

 

حضور دختران با حجاب بسیجی در مراسم روز بسیج

تجمع بزرگ بسیجیان گردانهای عاشورا و الزهرا غرب تهران صبح جمعه ۴آذر در مقابل ناحیه مقاومت بسیج مقداد برگزار شد.

*************************

********************

 

حجاب دختران بسیجی 5آذر 1390

تجمع بزرگ 3500 نفری بسیجیان تهران در میدان فتح تهران برگزار شد.

*************************