زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

صرفه جویی در مصرف آب



صرفه جویی در مصرف آب و انرژی را به یک گفتمان در خانواده و اجتماع تبدیل کنیم



شیخ زکزاکی در اجلاس بین‌المللی زنان و بیداری اسلامی - 1391


خبرگزاری فارس:
اجلاس جهانی زنان و بیداری اسلامی با حضور بیش از 1300 زن فعال در عرصه بیداری اسلامی از 85 کشور جهان در تاریی 1391/4/20 در سالن همایش های برج میلاد برگزار شد.


این عکس را از آرشیو خبرگزاری فارس در سال 1391 پیدا کردم که در آن شیخ زکزاکی در کنار آیت الله جنتی در اجلاسیه ای با موضوع " زنان و بیداری اسلامی " نشسته اند









منبع : فارس

دست‌ پرورده « گوگوش » در آستانه گرفتن مجوز نشر آلبوم موسیقی


 

          به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه انقلاب نیوز، امیرحسین کریمی که دست‌ پرورده گوگوش خواننده لس‌آنجلسی است در دوره قبلی آکادمی موسیقی شبکه معاند من و تو فعالیت کرده که حال قرار است با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آلبوم موسیقی در ایران منتشر کند!  امیرحسین کریمی حالا درصدد انتشار نخستین آلبوم رسمی خود در ایران است، او در این آلبوم با چهره های سرشناس موسیقی کشور همکاری کرده و یکی از قوی ترین تهیه کننده های موسیقی پاپ با این خواننده قرارداد پنج ساله امضا کرده است؛ این تهیه کننده موسیقی از انتشار جزییات بیشتر درباره آلبوم این خواننده خودداری کرد و انتشار جزییات آلبوم امیرحسین کریمی را به ماه های آینده موکول کرد.  حال جای این سوال است که چرا برخی از خواننده های پاپ که در داخل کشورمان به سر می برند و هیچ گونه حواشی و مشکلاتی از این قبیل هم ندارند با عدم ارائه مجوز از سوی ارشاد روبرو می‌شوند و یا با مشکلات فراوان روبرو هستند که مجوز گرفتن برای آنها دشوار است ولی امثال این افراد که دستپرورده یک خواننده زن بی بندوبار همچون گوگوش هستند باید به راحتی بیایند در کشور فعالیت کنند و مجوز رسمی هم بگیرند؟!     منبع : فارس

 

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه انقلاب نیوز، امیرحسین کریمی که دست‌ پرورده گوگوش خواننده لس‌آنجلسی است در دوره قبلی آکادمی موسیقی شبکه معاند من و تو فعالیت کرده که حال قرار است با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آلبوم موسیقی در ایران منتشر کند!


امیرحسین کریمی حالا درصدد انتشار نخستین آلبوم رسمی خود در ایران است، او در این آلبوم با چهره های سرشناس موسیقی کشور همکاری کرده و یکی از قوی ترین تهیه کننده های موسیقی پاپ با این خواننده قرارداد پنج ساله امضا کرده است؛ این تهیه کننده موسیقی از انتشار جزییات بیشتر درباره آلبوم این خواننده خودداری کرد و انتشار جزییات آلبوم امیرحسین کریمی را به ماه های آینده موکول کرد.


حال جای این سوال است که چرا برخی از خواننده های پاپ که در داخل کشورمان به سر می برند و هیچ گونه حواشی و مشکلاتی از این قبیل هم ندارند با عدم ارائه مجوز از سوی ارشاد روبرو می‌شوند و یا با مشکلات فراوان روبرو هستند که مجوز گرفتن برای آنها دشوار است ولی امثال این افراد که دستپرورده یک خواننده زن بی بندوبار همچون گوگوش هستند باید به راحتی بیایند در کشور فعالیت کنند و مجوز رسمی هم بگیرند؟!

 

منبع : فارس

 

ماجرای جالب ۴ ازدواج تاریخی

 

   *خواستگاری و ازدواج دختر علّامه مجلسی(ره)  روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.  بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟  شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، علامه مجلسی به اندرون رفت و آمنه‏ بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده‌‏ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال درسی است، ولی قبولی او بسته به اجازه توست.  آمنه‏ بیگم در پاسخ پدر گفت: پدر! فقر و تنگدستی عیب مردان نیست!  عقد آن دو، ساعتی بعد بسته شد و عروس را آراسته و مهیا کردند و به حجله عروسی بردند.  داماد در حجله، عروس و رخسار زیبای او را دید و متوجه شد که عروس گذشته از شهرت علم و فضل، رخساری زیبا هم دارد و پی برد که واقعا علّامه، استاد بزرگوارش چه مهربانی در باره او داشته است و دختر نیز چه عنصر تربیت‏ یافته با کمالی است که با این زیبایی و آن علم و فضل و اصالت خانوادگی حاضر شده با شاگرد پدرش که طلبه‌ای مستمند است ازدواج کند.  پس به گوشه‏‌ای رفت و بر این نعمت الهی سجده شکر کرد و سرگرم مطالعه شد که اتفاقاً با مسأله علمی بسیار مشکلی مواجه شد که می‏بایست با دقت در آن می‏اندیشید تا آن را حل کند و برای مباحثه فردا با همتای خود یا تدریس آماده سازد، مطالعه آن صفحه مدتی طول کشید و عروس که ناظر کار وی بود، با فراست ذاتی پی برد که مسأله چیست و در چه کتابی است.  داماد تا پاسی از شب مشغول مطالعه بود و فردا صبح برای مباحثه یا تدریس از خانه بیرون رفت، پس از رفتن داماد، عروس برخاست و کتاب را یافت. قلم به دست گرفت و مسأله را حل کرد و پاسخ داد و میان کتاب گذاشت تا داماد پس از بازگشت آن را ببیند.  شب دوم چون داماد کتاب را گشود و سرگرم مطالعه شد، چشمش به نوشته عروس افتاد که با خط خود آن مسأله مشکل علمی از کتاب قواعد علامه حلی را حل کرده و برای اطلاع او پاسخ را در جای خود نهاده است تا او رنج مطالعه و تفکر را بر خود نسازد.  پس از مطالعه و پاسخ دریافت که آن مطلب مشکل با سرانگشت همسرش حل شده است، بی‏درنگ پیشانی بر خاک نهاد و خداوند متعال را شکر کرد که چنین همسر دانشمندی به وی ارزانی داشته است، به همین جهت آن شب نیز تا بامداد مشغول مطالعه و عبادت و شکرگزاری بود.  وقتی استاد داماد و پدر عروس، از ماجرا آگاه شد، داماد را خواست و به وی گفت: اگر این دختر با تو هم‌‏افق نیست، صریحاً بگو تا دیگری را برایت عقد کنم.  ولی داماد گفت: نه، علّت نه این است که دختر دانشمند شما مورد علاقه من نیست، بلکه فقط به ملاحظه این است که می‏خواهم شکر خدا را به مقداری که می‏توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است و من می‏دانم که هر چه کوشش کنم نمی‏توانم چنانکه باید شکر نعمت خدا را ادا کنم.  چون علامه مجلسی این سخن را از داماد با کمال و شاگرد فرزانه دانشمند خود شنید، فرمود: آری، اعتراف به نداشتن قدرت برای شکرگزاری، خود دلیل به نهایت شکر بندگان است.     ************************************  *داستان طلبه و شاهزاده  شب هنگام محمد باقر -طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد، در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.  دختر پرسید: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر -که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود- در گوشه‌ای از اتاق خوابید.  صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، مأموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند، شاه عصبانی پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی و محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم، مرا به دست جلاد خواهد داد!  شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطایی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید، چطور توانستی در برابر نفست مقاومت کنی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می‌کرد، هر بار که نفسم وسوسه می‌کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح به این ترتیب با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.  شاه عباس از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد، همین شاهزاده را به عقد میر محمدباقر در آوردند و به او لقب «میرداماد» داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند، از مهم‌ترین شاگردان وی می‌توان به ملاصدرا اشاره کرد.     ************************************     *هنگامی که خوردن یک سیب سبب خیر می‌شود  درباره ماجرای ازدواج والدین فقیه محقق مقدس اردبیلی نقل می‌کنند: پدر جناب مقدس اردبیلی آمده بود، از آب جاری مشک را پر کند، دید سیبی بر آب روان است، گرفت و میل کرد، بعداً پشیمان شد که این سیب البته مالک داشته، بی اجازه او چرا تصرف کردم؟  حرکت کرد، مسیر آب را گرفت به بالا رفت تا رسید به جایی که آب از باغی که درخت سیب داشت بیرون می‌آمد، صاحب باغ را گفت :سیبی که بر آب روان بود من خوردم، از من راضی باش.  گفت: ابداً راضی نیستم.  گفت: قیمتش را می‌دهم.  گفت: راضی نمی‌شوم.  صاحب باغ گفت: من به یک شرط از تو راضی می‌شوم که دختری کور، کچل، لال، گنگ و مفلوج از پا دارم! اگر حاضری با او ازدواج کنی، من از تو راضی می‌شوم والا راضی نمی‌شوم!  پدر مقدس اردبیلی چون دید چاره‌ای ندارد از غایت ایمانش قبول کرد و تن به این ازدواج داد، صیغه عقد را جاری کردند، سپس با مشاهده کردن دختری زیبا بر خلاف گفته‌های صاحب باغ به نزد آن رفت و گفت: آن دختری که برای من وصف کردی این نیست.  گفت: این همان است، چون دیدم جدیت داشتی که برای خوردن یک سیب رضایت بگیری و من مدت‌ها انتظار داشتم که این دختر را به مثل شما شخصی شوهر دهم، اما گفتم کور است؛ یعنی هنوز چشمش نامحرم را ندیده و گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرم ندیده و گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم از پا مفلوج است؛ یعنی تنها از خانه بیرون نرفته است!     ************************************     *گوش دادن به حرف پدر در ازدواج و راز رسیدن به مرجعیت  مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) درباره ماجرای ازدواج خود این گونه می‌گوید: در اصفهان تحصیل می‌کردم، اساتید آن روز اصفهان کم ‌نظیر بودند،‌ مانند آیت‌الله کلباسی،‌ مرحوم آقا سیدباقر درچه‌ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی.  من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم، همواره مایه‌های علمی من بالا می‌رفت که نامه‌ای از پدر دریافت کردم-پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می‌کرد-،‌ در نامه آمده بود:‌ حسین عزیزم ‌به بروجرد بیا، ‌من وسایل عروسی تو را فراهم کرده‌ام.  نامه‌ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت: فکر نمی‌کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده‌است: «و بِالوالدین احساناً».  بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:‌ حالا می‌خواهی بروی برو! آیت‌الله بروجردی بعدها ‌گفتند: بروجردی شدن (یعنی به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله‌های بلند علمی) مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت!     منبع : خبرگزاری فارس    

 

*خواستگاری و ازدواج دختر علّامه مجلسی(ره)

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، علامه مجلسی به اندرون رفت و آمنه‏ بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده‌‏ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال درسی است، ولی قبولی او بسته به اجازه توست.

آمنه‏ بیگم در پاسخ پدر گفت: پدر! فقر و تنگدستی عیب مردان نیست!

عقد آن دو، ساعتی بعد بسته شد و عروس را آراسته و مهیا کردند و به حجله عروسی بردند.

داماد در حجله، عروس و رخسار زیبای او را دید و متوجه شد که عروس گذشته از شهرت علم و فضل، رخساری زیبا هم دارد و پی برد که واقعا علّامه، استاد بزرگوارش چه مهربانی در باره او داشته است و دختر نیز چه عنصر تربیت‏ یافته با کمالی است که با این زیبایی و آن علم و فضل و اصالت خانوادگی حاضر شده با شاگرد پدرش که طلبه‌ای مستمند است ازدواج کند.

پس به گوشه‏‌ای رفت و بر این نعمت الهی سجده شکر کرد و سرگرم مطالعه شد که اتفاقاً با مسأله علمی بسیار مشکلی مواجه شد که می‏بایست با دقت در آن می‏اندیشید تا آن را حل کند و برای مباحثه فردا با همتای خود یا تدریس آماده سازد، مطالعه آن صفحه مدتی طول کشید و عروس که ناظر کار وی بود، با فراست ذاتی پی برد که مسأله چیست و در چه کتابی است.

داماد تا پاسی از شب مشغول مطالعه بود و فردا صبح برای مباحثه یا تدریس از خانه بیرون رفت، پس از رفتن داماد، عروس برخاست و کتاب را یافت. قلم به دست گرفت و مسأله را حل کرد و پاسخ داد و میان کتاب گذاشت تا داماد پس از بازگشت آن را ببیند.

شب دوم چون داماد کتاب را گشود و سرگرم مطالعه شد، چشمش به نوشته عروس افتاد که با خط خود آن مسأله مشکل علمی از کتاب قواعد علامه حلی را حل کرده و برای اطلاع او پاسخ را در جای خود نهاده است تا او رنج مطالعه و تفکر را بر خود نسازد.

پس از مطالعه و پاسخ دریافت که آن مطلب مشکل با سرانگشت همسرش حل شده است، بی‏درنگ پیشانی بر خاک نهاد و خداوند متعال را شکر کرد که چنین همسر دانشمندی به وی ارزانی داشته است، به همین جهت آن شب نیز تا بامداد مشغول مطالعه و عبادت و شکرگزاری بود.

وقتی استاد داماد و پدر عروس، از ماجرا آگاه شد، داماد را خواست و به وی گفت: اگر این دختر با تو هم‌‏افق نیست، صریحاً بگو تا دیگری را برایت عقد کنم.

ولی داماد گفت: نه، علّت نه این است که دختر دانشمند شما مورد علاقه من نیست، بلکه فقط به ملاحظه این است که می‏خواهم شکر خدا را به مقداری که می‏توانم به جا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است و من می‏دانم که هر چه کوشش کنم نمی‏توانم چنانکه باید شکر نعمت خدا را ادا کنم.

چون علامه مجلسی این سخن را از داماد با کمال و شاگرد فرزانه دانشمند خود شنید، فرمود: آری، اعتراف به نداشتن قدرت برای شکرگزاری، خود دلیل به نهایت شکر بندگان است.

 

************************************

*داستان طلبه و شاهزاده

شب هنگام محمد باقر -طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد، در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.

دختر پرسید: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر -که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود- در گوشه‌ای از اتاق خوابید.

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد، مأموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند، شاه عصبانی پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی و محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم، مرا به دست جلاد خواهد داد!

شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطایی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید، چطور توانستی در برابر نفست مقاومت کنی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می‌کرد، هر بار که نفسم وسوسه می‌کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح به این ترتیب با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.

شاه عباس از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد، همین شاهزاده را به عقد میر محمدباقر در آوردند و به او لقب «میرداماد» داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند، از مهم‌ترین شاگردان وی می‌توان به ملاصدرا اشاره کرد.

 

************************************

 

*هنگامی که خوردن یک سیب سبب خیر می‌شود

درباره ماجرای ازدواج والدین فقیه محقق مقدس اردبیلی نقل می‌کنند: پدر جناب مقدس اردبیلی آمده بود، از آب جاری مشک را پر کند، دید سیبی بر آب روان است، گرفت و میل کرد، بعداً پشیمان شد که این سیب البته مالک داشته، بی اجازه او چرا تصرف کردم؟

حرکت کرد، مسیر آب را گرفت به بالا رفت تا رسید به جایی که آب از باغی که درخت سیب داشت بیرون می‌آمد، صاحب باغ را گفت :سیبی که بر آب روان بود من خوردم، از من راضی باش.

گفت: ابداً راضی نیستم.

گفت: قیمتش را می‌دهم.

گفت: راضی نمی‌شوم.

صاحب باغ گفت: من به یک شرط از تو راضی می‌شوم که دختری کور، کچل، لال، گنگ و مفلوج از پا دارم! اگر حاضری با او ازدواج کنی، من از تو راضی می‌شوم والا راضی نمی‌شوم!

پدر مقدس اردبیلی چون دید چاره‌ای ندارد از غایت ایمانش قبول کرد و تن به این ازدواج داد، صیغه عقد را جاری کردند، سپس با مشاهده کردن دختری زیبا بر خلاف گفته‌های صاحب باغ به نزد آن رفت و گفت: آن دختری که برای من وصف کردی این نیست.

گفت: این همان است، چون دیدم جدیت داشتی که برای خوردن یک سیب رضایت بگیری و من مدت‌ها انتظار داشتم که این دختر را به مثل شما شخصی شوهر دهم، اما گفتم کور است؛ یعنی هنوز چشمش نامحرم را ندیده و گفتم کچل است؛ یعنی مویش را نامحرم ندیده و گفتم لال است؛ یعنی با مرد بیگانه سخن نگفته و گفتم از پا مفلوج است؛ یعنی تنها از خانه بیرون نرفته است!

 

************************************

 

*گوش دادن به حرف پدر در ازدواج و راز رسیدن به مرجعیت

مرحوم آیت‌الله بروجردی(ره) درباره ماجرای ازدواج خود این گونه می‌گوید: در اصفهان تحصیل می‌کردم، اساتید آن روز اصفهان کم ‌نظیر بودند،‌ مانند آیت‌الله کلباسی،‌ مرحوم آقا سیدباقر درچه‌ای، حکیم بزرگ قشقایی، و حکیم بزرگ ملا محمد کاشانی.

من گرم تحصیل در محضر ایشان و عاشق این اساتید بودم، همواره مایه‌های علمی من بالا می‌رفت که نامه‌ای از پدر دریافت کردم-پدر ایشان (که از علما بود) در بروجرد، معاش زندگی را از راه کشاورزی تامین می‌کرد-،‌ در نامه آمده بود:‌ حسین عزیزم ‌به بروجرد بیا، ‌من وسایل عروسی تو را فراهم کرده‌ام.

نامه‌ای به پدر نوشتم که مرا از ازدواج معاف کنید و اجازه بدهید درس بخوانم، پدر در جواب نوشت: فکر نمی‌کنی اگر به سخن پدر گوش ندهی، این مانع تو باشد؟ خدا در قرآن فرموده‌است: «و بِالوالدین احساناً».

بلافاصله به بروجرد رفتم. عروسی که تمام شد، پدرم گفت:‌ حالا می‌خواهی بروی برو! آیت‌الله بروجردی بعدها ‌گفتند: بروجردی شدن (یعنی به جایگاه مرجعیت و رسیدن به قله‌های بلند علمی) مرهون این خانم بود که پدر من برای من گرفت!

 

منبع : خبرگزاری فارس

 

راه نقض عهدهای محتمل طرف مقابل بسته شود






بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیس‌جمهور


با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولاً لازم میدانم از تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ئی صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.


از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.



والسلام علیکم و رحمه‌الله
سید علی خامنه‌ای
۱۳۹۴/۴/۲۴
 
 



متن نامه حجت‌الاسلام‌والمسلمین روحانی به رهبر انقلاب اسلامی:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مد‌ظله‌العالی
با سلام و تحیات وافره


خداوند عزیز و عزت‌بخش را شاکرم که توفیق آن را نصیب کرد که پایان موفقیت‌آمیز و عزتمندانه‌ی مذاکرات هسته‌ای را به حضور ملت سربلند ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام نمایم. این توفیق الهی که حاصل حضور و استقامت تمام‌عیار ملت بزرگ ایران و هدایت رهبر فرزانه‌ی انقلاب بوده است، به برکت حماسه‌ی سیاسی مردم و انتخاب رویکرد تعامل سازنده با جهان، و در پی بیست‌و‌سه ماه تلاش مداوم در عرصه‌های اقتصادی و سیاست خارجی، ایران اسلامی را در تثبیت حقوق هسته‌ای خود به پیروزی رساند و شرایط را برای رفع تحریم ظالمانه و حرکت پرشتاب کشور در مسیر توسعه و پیشرفت و اجرای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی فراهم نمود.

این دستاوردها وقتی حاصل شد که قدرت‌های بزرگ متوجه شدند سلاح تحریم نه قادر است سرمایه‌ی اجتماعی را از بین ببرد و نه می‌تواند مانع از پیشرفت‌های ایران در عرصه‌ی هسته‌ای شود. رمز موفقیت ما در این عرصه، اتحاد و اجماع داخلی و تلاش و حرکت تحت ارشادات رهبر معظم انقلاب بود. این تجربه، بار دیگر اهمیت نقش بی‌بدیل رهبری به عنوان محور وحدت جامعه را در هدایت کشور در شرایط طوفانی نشان داد. این پیروزی بیش از همه، مرهون فداکاری‌های مردم شریف ایران، و به‌ویژه شهدای مظلوم صنعت هسته‌ای است که پس از سال‌ها استقامت و شکیبایی، ثمره‌ی شیرین مجاهدت‌های خود را خواهند چشید.

در حالی که دشمنان کشور در پی آن بودند که با پیش بردن پروژه‌ی ایران هراسی، کشور را در عرصه‌ی جهانی منزوی و آسیب‌پذیر کنند، ما نه تنها پروژه‌ی ایران هراسی را با شکست مواجه کردیم بلکه طی این فرایند، موقعیت بین‌المللی کشور چنان ارتقاء پیدا کرد که جامعه‌ی جهانی اکنون مشتاقانه در پی آن است تا در زمینه‌های مختلف وارد گفتگو و همکاری با ایران شود. این توافق به خوبی نشان داد که ما می‌توانیم در عین حفظ عزت کشور و با رعایت خطوط قرمز نظام، با قدرت‌های جهانی وارد گفتگو شویم و با برخورداری از اعتماد به نفس مبتنی بر حقانیت مواضع و توانمندی‌های دیپلماتیک، قدرت‌های جهانی را به پذیرش مواضع منطقی خود ناگزیر سازیم. این دستاورد بی‌نظیر در تاریخ روابط بین‌الملل که همه‌ی قطعنامه‌های تهدیدآمیز شورای امنیت را در نتیجه‌ی مذاکره کنار می‌نهد و زمینه را برای همکاری بین‌المللی -حتی در حوزه‌ی هسته‌ای- می‌گشاید، درس بزرگی برای منطقه‌ی ما نیز به همراه دارد که راه حل مشکلات سیاسی منطقه نیز نه با تجاوز و کشتار و تروریسم، بلکه با مذاکره و مشارکت واقعی مردم به دست خواهد آمد.


لازم می‌دانم با سپاس از هدایت‌های هوشمندانه و حمایت‌های مستمر و صریح جنابعالی، از گروه مذاکره‌کننده که با صلابت و کفایت توانستند همه‌ی سیاست‌های ابلاغی و خط قرمزهای تعیین‌شده نظام را با تلاش خستگی‌ناپذیر خود رعایت کنند و سربلندی مردم صبور و فداکار ایران را در سنگرهای مذاکراتی به نمایش بگذارند تشکر نمایم.


بی‌شک برای دستیابی به مراحل بعدی این حرکت و اجرای مراحل مختلف این توافق تا رسیدن به همه‌ی خواسته‌های ملت و رفع کامل همه‌ی تحریم‌های ظالمانه، همچنان نیازمند وحدت و انسجام داخلی و ایستادگی و مقاومت و اقدام هوشمندانه تحت زعامت حضرتعالی می‌باشیم. تردید ندارم که با هوشیاری ملی و همدلی و همزبانی ملت و دولت، عنایت و نصرت الهی همچون همیشه شامل حال این نظام مقدس خواهد بود و این ملت نجیب و صبور را به اهداف بلند خود خواهد رساند.
من‌الله‌التوفیق و علیه‌التکلان.



و‌السلام‌علیکم و رحمة‌الله و برکاته
حسن روحانی
۲۳/ تیر/۱۳۹۴



منبع : سایت رهبری

نذارین شرفمون ، شعورمون ، فرهنگمون بازیچه بشه...

 

 

 

به آرژانتین باختیم ؛ دل خوشان ریختن توی خیابون "رقصیدند"


با نیجریه مساوی کردیم ؛ دل خوشان ریختن توی خیابون "رقصیدند"


مرتضی پاشایی به رحمت خدا رفت ؛ دل خوشان ریختن توی خیابون "رقصیدند"


بساط انرژی هسته ای بر باد رفت ؛ دل خوشان ریختن توی خیابون "رقصیدند"


تو رو خدا "رقص رو آزاد کنید ! "

اما نذارین شرفمون ،شعورمون،فرهنگمون بازیچه بشه...

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: مطالب خواندنی، متفرقه، hejab pix
برچسب‌ها: نذارین شرفمون شعورمون فرهنگمون بازیچه بشه, بی بصیرت, مذاکرات هسته ای
پنجشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۲۰ .:. 19:8 .:. زینت زن=حفظ حجاب Hejab pix

خوشا آنان که در وایبر نرفتـــــــند

 

 

 

خوشا آنان که قبل از تانگو مــردند
بدون لاین و واتساپ جان ســپردند
خوشا آنان که در وایبر نرفتـــــــند
به دور از فیسبوک در خاک خفتند
همان هایی که از تانگو بریــــــدند

ز اینترنت به اونترنــــــــت پریدند
همان هایی که یک فــــایلم نداشتند
کامنت عشق بر عالـــــــــم نوشتند

همان هایی که خیلی کـــار درستند

به این پست مجــــــازی دل نبستند
همان ها که ســــــعادت را خریدند
شهادت لایــــــــک کردند و پریدند

رضا رفیعی

 

 


به نقل از وبلاگ : گروه وبلاگ نویسان نسیم 



دکتر فرهنگ از حجاب می گوید


»»به نام خداوندی که زیباست و زیبایی را دوست می دارد««

 



سلام؛

امروز برای شما بازدیدکنندگان محترم یک کلیپ صوتی کوتاه با حجم کم از صحبت های "دکتر شاهین فرهنگ" گذاشتم.پیشنهاد می کنم هرگز این صوت را از دست ندهید.چرا؟! ... به این دلیل که این صوت بخشی از صحبت های دکتر فرهنگ در همایش "فلسفه نماز" درباره ی "حجاب" است.



دختر خانوما!این صوت را حتما گوش کنید و برای دوستانتون هم بلوتوث کنید.



یکی از ویژگی های مهم دکتر فرهنگ این است که ایشون خیلی خوش بیان و شیرین سخن هستند.فقط کافیه یکبار در یکی از همایش های ایشون شرکت کنید.اون وقته که خودتون مشتاق میشید تا بقیه سخنرانی های ایشون رو هم پیدا کنید و بشنوید!


از ما گفتن بود!

 

دانلود صوت

 

منبع :  کانون حجاب دانشگاه ایلام


موضوعات مرتبط: حجاب در اجتماعات، مطالب خواندنی، متفرقه


هشیار باشید عید امسال ابتر است



هشیار باشید عید امسال ابتر است  هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است  گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزاست  جانمــی جان بچــه ها ، امسال سال مــادر اســت  عید 93 و فاطمیه ایام فاطمیه و عید نوروز


هشیار باشید عید امسال ابتر است


هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است


گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزاست


جانمــی جان بچــه ها ، امسال سال مــادر اســت



" خـــ ـــدا " فقط "تـــ ـــــو" را میخواهم و بــــ ـس...



حواست باشد....


داریم در جایی "زندگــــی" میکنیم کـه:


هَرزگی "مــــــد" اســت !


بی آبرویــی "کلــــاس" اســـت !


مَســـــتی دود "تفــــریح" اســـت !


رابطه با نامحرم "روشن فکــــری" اســت !


گــُـرگ بــودن رَمـــز "موفقیـــت" اســـت!


بی فرهنگی "فرهنـــگ" است!



پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشـــد و نبوغ" است !


و...........

خدایا ممنون که نه باکلاسم نه روشنفکر ونه...


فقط "تـــ ـــــو" را میخواهم و بس...


و تو ای
همسنــــگر

مواظب باش

..










برچسب‌ها: خدا, دختر محجبه, چادر اسلامی, حجاب و عفاف, حجاب در اجتماعات