زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

زینت زن=حفظ حجاب

زینت زن = حفظ حجاب

مبارزات زنان محجبه


خوشبختانه زنان جامعه‌ى ما حقاً و انصافاً نه فقط در انقلاب ما، بلکه از گذشته هم همین جور بوده است؛ زنان متدین ما در میدانهاى گوناگون و در همه‌ى قضایا جزو پیشروان بودند. قبل از شروع مبارزات تند مشروطیت، زنها در میدان بودند.


در یک برهه‌اى، مبارزات مشروطیت آرام بود؛ بعد شدت پیدا کرد، که همه وارد شدند. آن وقتى که هنوز همه وارد نشده بودند و در واقع فقط یک عده‌اى از علما و خواص دنبال این قضایا بودند، زنها بلند شدند، یک اجتماعى تشکیل دادند، آمدند اینجا سر راه حاکم و زمامدار وقت را گرفتند، او از دست اینها فرار کرد، رفت در کاخش مخفى شد! رفتند آن طرف، فراش‌باشى‌هاى دستگاه حکومت، اینها را کتک زدند.


آن زمان با چادر و چاقچور وارد میدان شده بودند. اکثر قریب به همه‌ى شماها چاقچور را ندیده‌اید. چادر و چاقچور و روبند، نوع بسته‌ى حجاب اسلامى - ایرانى بود. با آن حالت، اینها وارد این میدان شدند. حالا یک عده‌اى خیال میکنند زن تا وقتى که بى‌حجاب نباشد، بى‌اخلاق نباشد، نمیتواند در میدانهاى گوناگونِ اجتماعى و سیاسى وارد شود.


در همین انقلاب خود ما، در بعضى از نقاط کشور، زنها زودتر از مردها اجتماع راه انداختند، در خیابانها حرکت راه انداختند و مقابله کردند؛ که ما اطلاع قطعى داریم. در دوران انقلاب همین جور، در مبارزات گوناگون بعد از پیروزى انقلاب همین جور، در جنگ تحمیلى همین جور.



حجاب زنان قبل از انقلاب




بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعى از مداحان سراسر کشور در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در 1391/02/23




برچسب‌ها: خواندنی, امام خامنه ای, حجاب



خودنمائى و جلوه‌ فروشى

خودنمائى و جلوه‌ فروشى، یک لحظه است و آثار سوء آن براى کشور، براى جامعه، براى اخلاق، حتّى براى سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛

در حالى که ملاحظه‌ى عفاف، ملاحظه‌ى حدود شرعى در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختى‌اى داشته باشد، سختىِ کوتاهى است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگارى است.

خود خانمها خیلى باید مراقبت کنند مسئله‌ى حجاب را، مسئله‌ى عفاف را؛ وظیفه‌ى آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.





بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعى از مداحان سراسر کشور در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در 1391/02/23


برچسب‌ها: امام خامنه ای, باحجاب, عفت, چادر, حجاب



خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون شهیدان است

راهپیمایی بانوان مشهدی در روزملی حجاب و عفاف 1390/04/21




شهیده ناهید فاتحی کرجو




شهیده ناهید فاتحی کرجو



زکات زیبایى


emam ali 032


امام على علیه السلام فرمود:

زَکاةُ الجَمالِ العِفافُ.

زکات جمال و زیبایى، عفاف و پاکدامنى است.

غررالحکم ج4 ص105

× × ×

هر نعمتى، اگر درست و در مسیر خواسته صاحب نعمت و دهنده نعمت به کار گرفته نشود، به مایه دردسر تبدیل مى‏شود. ناسپاسى، نعمت را به نقمت مبدل مى‏سازد و بهره‏گیرى بد از نعمتها، مشکل‏ساز است.

زیبایى و جمال، نعمتى خداداد است.

عفاف و پاکدامنى و پرهیز از گناه هم، شکرانه و زکات این نعمت به شمار مى‏رود.

چه بسیار آنان که اسیر چاه زیبایى خویش‏اند.

و چه بسیار، گرفتاران کمند جمال و بند زیبارویى.

اگر کسى به خاطر زیبایى رخسار و دلفریبى چهره و اندام، به گناه افتد یا دیگران را به گناه اندازد، حق این نعمت را ادا نکرده است.

 عفاف، خویشتن‏دارى در برابر هوسها، جاذبه‏ها، دلفریبی ها و وسوسه‏ هاى نفس اماره است.

جمال، هرگز مجوز ارتکاب گناه و افتادن به دام و دامن آلودگى و افکندن دیگران به ورطه فساد نیست.

حضرت یوسف علیه السلام زیبا بود، اما عفاف ورزید و به آن مقام رسید.

 ابن سیرین نیز از جمال برخوردار بود، اما به خواسته نامشروع و وسوسه گناه آلود آن زن شیفته، پاسخ نه گفت و به آن کرامت نایل شد.

و خیلى زیبارویان دیگر در تاریخ، که هم جمال داشتند، هم عفاف!

هرگز مباد که نعمت، براى ما نقمت گردد!...




برچسب‌ها: خواندنی
+ نوشته شده در  91/02/24ساعت 19:5  توسط ساناز رحمتی (زینت زن=حفظ حجاب Hejab pix)  |  2 نظر
















امام خامنه‌ای به مناسبت روز زن:

مظاهر خودنمایی و بد حجابی، آثار مخربی بر جامعه دارد


همه باید مراقب رفتار خود باشیم و بدانیم برخی مظاهر خودنمایی، بی تقوایی و رعایت نکردن حجاب و عفاف آثار مخرب و ماندگاری بر اخلاق و سیاست جامعه دارد و در این زمینه باید خود زنان، بیشتر مواظبت کنند.
به گزارش گرداب، در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بانوی حیا و پاکدامنی،‌حسینیه امام خمینی، سیراب از فضائل و مناقب کوثر نبوی شد.










رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار با تبریک روز تاریخی و فراموش نشدنی ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و گرامیداشت تقارن این روز با تولد امام خمینی رحمت الله علیه، ابعاد مختلف زندگی حضرت فاطمه زهرا را الگوی جامعی از فضائل معرفی و خاطرنشان کردند:‌ «نام گذاری امروز به نام روز زن، درسهای جاودانه ای برای همه خصوصا بانوان و زنان کشور اسلامی ما دارد تا با آراستن خود به زیور تقوا، عفاف، دانش، شجاعت، ایستادگی، تربیت صحیح فرزند، و اهمیت دادن به خانواده، در راه و مسیر حضرت زهرا حرکت کنند.»

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به اینکه ذهن و کلام انسانی از بیان تمام فضیلت، درخشندگی، کبریا و عظمت دخت گرامی پیامبر قاصر و عاجز است، افزودند: «با این وجود، کلام و زندگی آن بانوی بزرگوار و ائمه اطهار، از دسترس انسان خارج نیست بلکه بر خلاف الگوهایِ دروغینِ دنیایِ مادی، ائمه اطهارعلیهم السلام، مسیر و جهتِ صحیح حرکت و زندگی انسانها را نشان داده اند و خود بر قله این کمالات ایستاده اند و انسان را نیز دعوت به پیمودن این مسیر کرده اند.»

ایشان همه جامعه خصوصا بانوان را به پیمودن راه فضیلت های معنوی ائمه اطهار دعوت کردند و با مروری بر سوابق تاریخی حضور زنان در عرصه های مختلف مبارزه ضد استبدادی از زمان مشروطه تا پیروزی انقلاب خاطرنشان کردند: «در حالیکه غرب تبلیغ می کند زن برای ایفای وظایف اجتماعی خود باید حجاب را کنار بگذارد، اما حضور موثر زنان در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی ایران نشان می دهد زن با حجاب کامل هم می تواند به وظایف تربیتی خود در جامعه عمل کند که نمونه عینی آن، مادران بزرگوار شهدا هستند.»

رهبر انقلاب اسلامی به تلاش دشمن برای استفاده از نقاط ضعف اشاره کردند و افزودند:‌ «انسان در معرض آسیب قرار دارد و همه باید مراقب رفتار خود باشیم و بدانیم برخی مظاهرِ خودنمایی، بی تقوایی و رعایت نکردن حجاب و عفاف آثار مخرب و ماندگاری بر اخلاق و سیاست جامعه دارد و در این زمینه باید خود زنان، بیشتر مواظبت کنند.»

حضرت آیت الله خامنه ای، حجاب را موجب شخصیت زن و عاملی برای وقار و متانت او دانستند و تصریح کردند: ‌«عفاف بانوان باعث افتخار، ارزش گذاری و سنگین شدن آبرو و احترام زن در جامعه می شود به همین دلیل باید از اسلام به خاطر توجه به مسئله حجاب تشکر کرد.»

ایشان در بخش دیگری از سخنان خود، شناخت و معرفت اهل بیت را نعمت بزرگ خداوند دانستند و خاطرنشان کردند: «ستایشگری فضائل اهل بیت علیهم السلام در قالب شعر و نثر نعمت دیگری است که مداحان باید قدر آن را بدانند.»

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه معرفی فضایل معنوی اهل بیت، الگوسازی در جامعه است افزودند: «اگر این حرکت با نیت خدایی و خالصانه در جامعه انجام شود کار متعالی و اثر گذاری خواهد بود به همین دلیل مداح باید ببیند بیان کدام منقبت و فضیلت موجب هدایت مخاطب و خضوع و خشوع دل مستمع در برابر خداوند می شود و او را برای حرکت در مسیر اهل بیت تشویق می کند.»

حضرت آیت الله خامنه ای، کار جامعه مداحان را بیان حقیقت با استفاده از صدای خوش، آهنگ زیبا، در قالب شعر دانستند و تصریح کردند: «استفاده از ترکیب چند هنر، تأثیر مضاعفی در ذهن مخاطب می گذارد لذا احتیاج به فکر و آموزش دارد.»

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سطح بالای فهم، معرفت، بلوغ فکری، آگاهی و بصیرت آحاد جامعه خاطرنشان کردند: «امروز توانایی های ایران اسلامی در عرصه های مختلف در جهان سراسر مادی می درخشد و مثل خورشید نورافشانی می کند و مداحان نیز باید با توجه به چنین فضایی، به مخاطب خود مطلب و شعر ارائه کنند.»

در ابتدای این دیدار، تعدادی از مداحان اهل بیت علیهم السلام سروده هایی در بیان شأن و عظمت دخت گرامی پیامبر اکرم، و نیز ذریّه ایشان حضرت امام خمینی قرائت کردند.

 منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

برچسب‌ها: امام خامنه ای, باحجاب, عفت, چادر, حجاب

آیات القرمزی (مبارز بحرینی)

آیات القرمزی (مبارز بحرینی)








برچسب‌ها: پوستر حجاب, باحجاب, دختر, حیا, بحرین, چادر

زینب الخواجه با وجود اثبات بی‌گناهی، آزاد نشد

حقوقدان بحرینی با اشاره به بازداشت خشونت آمیز زینب، دختر عبدالهادی الخواجه خاطر نشان کرد: علیرغم صدور حکم بی گناهی زینب الخواجه ، رژیم حاکم وی را آزاد نکرده است.



دختر الخواجه با وجود اثبات بی‌گناهی، آزاد نشد

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ خانم " ایمان الحبیشی " حقوقدان بحرینی اظهار داشت: عوامل رژیم آل خلیفه، زینب الخواجه را با خشونت بازداشت کردند و بر خلاف ادعای رژیم مبنی بر اینکه زینب الخواجه در تظاهرات دستگیر شده است، او را در حالی که به تنهایی در حال عبور از خیابان بود، بازداشت کردند.

وی افزود: زینب الخواجه هیچ گونه مقاومتی در برابر بازداشت خود  نکرد اما رژیم او را به اتهام حمله به نیروهای پلیس محاکمه کرد و با این حال دادگاه این اتهام را نپذیرفت و حتی اتهام ناسزاگویی به پلیس را نیز رد کرد و به این ترتیب تمام بهانه ها را از رژیم گرفت و زینب الخواجه را بی گناه اعلام کرد.

الحبیشی خاطر نشان کرد: بازداشت زینب الخواجه به منظور دور کردن او از افکار عمومی صورت گرفت و اکنون علیرغم اثبات بی گناهیش هنوز از زندان آزاد نشده است.

وی افزود: زینب الخواجه هنوز در بازداشت به سر می برد و در دادگاه دیگری که در 6 ماه می برگزار خواهد شد به یکی دیگر از اتهاماتش که حمله به پلیس است رسیدگی خواهد شد.

دادگاه جزایی بحرین، اتهام ناسزاگویی زینب الخواجه به دو نیروی امنیتی رژیم حاکم در بیمارستان نظامی را نپذیرفت و در صحت اتهام تردید و آن را رد کرد. اما دادگاه شعبه پنجم جزایی محاکمه وی به اتهام حمله به نیروهای پلیس به منظور احضار شهود به روز ششم ماه جاری میلادی موکول کرد.

زینب الخواجه در دادگاه پنجم جزایی ، به اتهام شرکت در تظاهرات، ناسزاگویی به نیروهای امنیتی و حمله به دو پلیس محاکمه شد.


(سمیه کردستان ، اسطوره ای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند)


(سمیه کردستان ، اسطوره ای که جان داد تا حرمت امام خود را نشکند)




http://basij.ir/attachment/1224316.jpg

 

ولادت و معرفت به معبود

ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانوادهای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ  میکرد.


ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش می­داد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت می­برد که به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ میشود و سرم درد میگیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه می­کنم، نه خستهام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس میکنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر می­شوم».

 

نوجوانی از جنس ایمان و شهامت

با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیماییها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.

روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابانهای اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش میگوید؛ «آن شب ناهید از درد نمیتوانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».


 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیریهای ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاریاش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیتهای انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.

 

راهی به سوی آسمانی شدن

ناهید علاوه بر همکاری با بسیج وسپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتابهای مذهبی و قرآن و انجام فعالیتهای اجتماعی میگذراند.

اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش میرود و بعد از ساعتها پرس و جو پیدایش نمیکند. خبری از ناهید نبود! انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود! آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او میگشت. تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید را میشناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهار نفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند!



 

بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار میگرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه میفرستادند که: اگر باز هم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید، بقیه بچه هایتان را هم می­کشیم

.

زخم ستاره

چند وقتی از ربوده شدن ناهید گذشته بود که خبر گرداندن دختری در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه «این جاسوس خمینی است!» همه جا پخش شد. یک روستایی گفته بود: آنها سر دختری را تراشیده بودند و او را در روستا میگرداندند . گفته بودند آزادت نمیکنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی!.


او ناهید بود که با شهامت و ایستادگی قابل تحسین از مقتدای انقلابی خود حمایت کرده و زیر بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرایط سخت که جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. اما هیچ گوش شنوا و مرد عملی پیدا نشده بودکه ناهید، دختر جوان و انقلابی را از چنگال ستم آنها رهایی بخشد.

از روز ربوده شدن او یازده ماه میگذشت که پیکر بی جان و مجروح و کبود او را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند. روایت دیگر حاکیست که اشرار برای وادار کردن ناهید به توهین نسبت به حضرت امام(ره) اورا زنده بگور کرده بودند.



وقتی جنازه را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی میکرد و چندین بار از هوش رفت. پیکر آغشته به خون ناهید اگر چه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضد انقلاب بود. زنان سنندجی با دیدن آثار شکنجه بر بدن ناهید و سر شکسته و تراشیدهاش، به ماهیت اصلی ضد انقلاب، بیش از بیش پیبرده و با ایمان و بصیرتی بیشتر به مبارزه با آنان پرداختند.








 





تهران، سفر آخر

شرایط حاد منطقه در آن سال و خفقان حاکم گروهک­ها بر مردم، فشار زایدالوصفی که به خانواده شهید رفته بود مادر شهید را بر آن داشت به تهران هجرت کند و پیکر شهید ناهید کرجو، شهید مظلوم سنندجی را در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن نماید. 

چند سال بعد، مادر از اندوه فراق ناهید، بیمار شد و از دنیا رفت. برادر ناهید میگوید: مادرم در تهران ماند و با بچه های کوچک و وضعیت بد اقتصادی مجبور به کار شد. دوران سختی را گذراندیم اما مادر دلخوش بود که نزدیک ناهید است. دلش خوش بود که دیگر لازم نیست کوه به کوه، دشت به دشت و آبادی به آبادی دنبال ناهید بگردد.

 

و اینک ...

اینک نوجوانان و دختران ایران اسلامی باید بدانند که وقتی ناهید فاتحی کرجو به شهادت رسید بیش از هفده سال نداشت اما اکنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به برکت متعالی بودن هدف و ارزش هایش زنده و شیوه زندگی­اش الگویی برای زنان مجاهد است.





 اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان­ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کرجو.




+++++++++++++++++++++++++++++++++++




 

بنرها و پوسترهای فراوانی در فضا و محیط باز مصلای امام خمینی(ره) محل برگزاری نمایشگاه کتاب نصب شده اما یک پوستر بیش از دیگران توجه بازدیدکنندگان را متوجه خود کرد.

 

 

 

 

 

 

به گزارش سه نسل، از راهروی کوچکی از رواق آجری که عبور کنی به بخش یاس و سالن کارنامه نشر جمهوری اسلامی ایران می رسی، در انتهای دیوار یاس که مملو از گلهای زیبای یاس است بنر و پوستری نصب شده که توجه اکثر بازدیدکنندگان را به خود جلب می کند.

 

بنری با عکس زیبای دختری نوجوان بنام «سمیه کردستان».

 

نام سمیه شهید ایران «ناهید فاتحی‌کرجو» است، پدرش از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش خانه‌دار. او از کودکی هم قلب مهربانی داشت، اغلب لباس‌ها و وسایلش را به دیگران هدیه می‌کرد. از دوره نوجوانی با گروه‌های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می‌کرد. بعد از درخشیدن نوری از قلب زمین، این نوجوان ۱۳ ساله، از یاران روح‌الله شد.

 

* جلوی تلویزیون ایستاد و با امام درددل کرد

 

«محمود فاتحی کرجو» پدر شهیده می‌گوید: ناهید، مذهبی و نترس بود. در جلسات قرآن و جلسات مبارزه با رژیم شاه شرکت می‌کرد و درباره جلساتی که شرکت کرده بود، با دیگران صحبت می‌کرد. در راهپیمایی‌های انقلاب حضور داشت و با دیدن عکس و پوستر شهدا منقلب می‌شد.

 

به امام خمینی(ره) علاقه زیادی داشت. روز ۱۲ بهمن که برای نخستین بار، امام(ره) را در تلویزیون دید، با صدای بلند مرا صدا کرد و گفت «بابا این آقای خمینی است». دستش را روی صفحه تلویزیون کشید و گفت «خیلی دوست دارم از نزدیک با او صحبت کنم» و جلوی تلویزیون ایستاد و شروع کرد به درد دل کردن با امام.

 

* ناهید، خیلی زیبا دعا و قرآن می‌خواند

 

مریم فاتحی کرجو خواهر این شهیده ادامه می‌دهد: ناهید به قرآن علاقه زیادی داشت. در ماه مبارک رمضان حتماً در کلاس قرآن شرکت می‌کرد و قرآن را ختم می‌کرد. خیلی زیبا دعا و قرآن می‌خواند. دعاهای ائمه را با حزن خاصی می‌خواند و ما از خواندن او لذت می‌بردیم.

 

* ایستادگی سمیه کردستان در مقابل ساواک

 

یکی از دوستان شهید «ناهید فاتحی‌کرجو» بیان می‌دارد: سال ۱۳۵۷، تظاهرات زیادی در سنندج برگزار می‌شد. یک روز، در خانه مشغول کار بودم که متوجه سر و صدای زیادی شدم. از خانه بیرون رفتم. ناهید و مادرش در خیابان بودند و همسایه‌ها دور و بر آنها جمع شده بودند. خیلی ترسیدم. سر و صورت ناهید زخمی و کبود شده بود و با فریاد از جنایات رژیم پهلوی و درنده خویی‌های ساواک می‌گفت. گویا در تظاهرات او را شناسایی کرده و کتک زده بودند و قصد دستگیری او را داشتند.

 

آن قدر با باتوم و شلاق به او زده بودند که پشتش سیاه و کبود شده بود. درد زیادی داشت که نمی‌توانست بایستد.

 

* نفوذ یک کومله در زندگی سمیه کردستان

 

لیلا فاتحی‌کرجو خواهر شهیده می‌گوید: ناهید ۱۵ ساله بود که خواستگار داشت. خواستگار او شغل، درآمد و وضعیت خوبی داشت و اصرار زیادی به این ازدواج داشت. ناهید هم راضی نبود. فاصله سنی زیادی با آن مرد داشت و می‌گفت «من هنوز به سن ازدواج نرسیده‌ام». مراسم نامزدی مختصری برگزار شد. کم کم متوجه شدیم داماد با ما سنخیتی ندارد.

 

بعضی وقت‌ها رفتار مشکوکی از خود نشان می‌داد. چندی بعد او را به خاطر فعالیت‌های ضدانقلابی‌اش و در حین ارتکاب جرم دستگیر کردند. ما آن وقت بود که فهمیدیم از اعضای کومله بوده است و بعد از محاکمه اعدام شد. ناهید اصلاً او را دوست نداشت و نمی‌خواست چیزی از او بداند. ناهید را برای بازجویی هم برده بودند. اما چون چیزی نمی‌دانست بعد از مدتی او را آزاد کردند.

 

بعد از قضیه نامزدی‌اش، تمام فکر و ذهنش مطالعه و خواندن قرآن بود. اما خیلی به او فشار آمده بود. تحمل حرف مردم را نداشت. او هم تودار بود. حرف و کنایه‌های مردم را می‌شنید و تو دلش می‌ریخت و دم نمی‌زد. در واقع فشار مضاعفی را تحمل می‌کرد. از یک طرف مردم می‌گفتند «او جاسوس کومله است چون نامزدش کومله بوده»، از طرف دیگر می‌گفتند «او جاسوس سپاه است و نامزدش را لو داده است». بعد از اعدام نامزدش و سختی‌هایی که متحمل شده بود، معمولا هر جا می‌رفت، من همراه او بودم.

 

* زمستانی که کومله ناهید را به اسارت گرفت

 

لیلا فاتحی‌ کرجو ادامه می‌دهد: روز دوشنبه بود؛ در روزهای سرد دی‌ ماه ۱۳۶۰ ناهید بیمار شد به طوری که باید دکتر می‌رفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم. درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش می‌گفت «حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمی‌گردد؛ دختر سر به هوا و بی‌فکری نیست».

 

مادر به من هم دلداری می‌داد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشده‌اش به خیابان‌ها رفت. از همه کسانی که او را می‌شناختند پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسی‌ها، مغازه‌دارها و ... پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را می‌شناختند، گفتند «ناهید را در حالی که چهار نفر او را دور کرده بودند، دیده‌اند که سوار مینی‌بوس شده است». مادرم، راننده مینی‌بوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول می‌ترسید اما با اصرار مادرم گفت که «آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است».

 

* جست‌وجوی مادر برای پیدا کردن ناهید و نامه‌های تهدید‌آمیز کومله

 

لیلا فاتحی‌کرجو می‌گوید: مادرم، با کرایه‌ قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامه‌های تهدید کننده به خانه ما می‌انداختند، زنگ خانه را می‌زدند و فرار می‌کردند. در آن نامه‌ها، خانواده‌ را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان کرد همکاری کنید، بقیه فرزندان‌تان را می‌دزدیم یا اینکه می‌نوشتند شبانه به خانه‌تان حمله می‌کنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کشت. زمان سختی بود. بچه‌ها سن زیادی نداشتند. مادرم هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را می‌گشت تا خبری از ناهید بگیرد.

 

سیده زینب مادر شهیده «ناهید فاتحی‌کرجو» در زمستان سخت و سرد کردستان به همه جا سر می‌کشید، گاهی بعضی از فرصت طلبان از او مبالغ زیادی پول می‌گرفتند تا آدرس یا خبری از ناهید به او بدهند و آدرس قلابی می‌دادند. خیلی او و خانواده‌اش را اذیت می‌کردند. او تمام شهرهای کردستان را به دنبال ناهید گشت، اما اثری از او پیدا نکرد. سقز، بوکان، دیواندره، مریوان، آبادی‌های اطراف شهرهای مختلف، ... هر کجا که می‌گفتند کومله مقر دارد، می‌رفت. نیروهای پاسدار هم از اسارت ناهید خبر داشتند و آنها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می‌گشتند.

 

* کومله‌ها موهای سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می‌گردانند

 

شهلا فاتحی کرجو خواهر شهیده اضافه می‌کند: خبر به ما رسید که کومله‌ها، موهای سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می‌گردانند. شرط رهایی ناهید را توهین به حضرت امام(ره) قرار داده بودند اما ناهید استقامت کرده و در برابر این خواسته آنها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود.

 

مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرأت دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه‌ این دختر اعتراض کرده بودند. بعد از مدتی به آنها گفته شد، او را آزاد کرده‌اند.

 

* و اما زنده به گور کردن سمیه کردستان توسط ضدانقلاب

 

ناهید فقط ۱۶سال داشت؛ او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه‌های بسیار او را در آذر ماه ۱۳۶۱ زنده به گور کردند و پیکر مطهر این شهیده به تهران منتقل و سپس در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.



چشم چرانی و خودنمایی

کتاب «نابودی عفاف، ارمغان فمینیسم» نوشته خانم "وندی شلیت" چاپ آمریکا ماجرایی را عنوان کرده که خواندن آن خالی از لطف نیست. متن این ماجرا به شرح ذیل است:




جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: مردتیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... می‌خوری تو و هفت جد آبادت، خجالت نمی‌کشی؟ جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس‌العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد: خیلی عذر می‌خوام فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می‌برن، من گفتم که حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم.حالا هم یقمو ول کن. از خیرش گذشتیم. مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ... 




*******************


این کتاب در ادامه می افزاید: «چقدر خوشبختم که در عصر آزادی زندگی می کنم، این روزها یک دختر می تواند پزشک یا قاضی شود، در ارتش ثبت نام کند، به تیم بسکتبال بپیوندد؛ می تواند مدارج شغلی را طی کند، بچه های خودش را در مهد کودک رها کند، هر قدر دلش می خواهد سقط جنین داشته باشد، گزینه های جنسی او دیگر محدود نیستند، روابط جنسی نامشروع برای وی امکان پذیر است، به طور خلاصه یک دختر می تواند هر کاری که دلش می خواهد انجام دهد، هر چه می‌خواهد بشنود، تنها یک استثناء وجود دارد، او نمی تواند زن باشد!!!»


3 داستان زیبا از زندگانی حضرت فاطمه الزهرا (س)

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»


****************************************************

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه علیهاسلام رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»


رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه علیهاسلام کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه علیها سلام می‌فرماید:« هیچ کس نمی‌‌داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»


*****************************************************


روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تخته‌هایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن می‌گذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در
حبشه بودم، می‌دیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست می‌کردند و مرده را داخل آن می‌گذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبه‌دار درست کرد و به فاطمه علیهاسلام نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچه‌ای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمی‌شود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»





بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.

برچسب‌ها: خواندنی, با حجاب, چادر, حضرا زهرا, عفت, حیا







حجاب ، زن را شاداب تر و زیبایی اش راپایدارتر میکند .

پیامبر اکرم (ص):

حجاب ، زن را شاداب تر و زیبایی اش راپایدارتر میکند .



برچسب‌ها: باحجاب, حجاب, دختر, چادر, زن, عفت, حیا







مروه الشربینی

مروه الشربینی




برچسب‌ها: مروه الشربینی, حجاب










حیا ، امانتدارى و راستگویى

  • رسول اکرم صلى الله علیه و آله:
  • «إِذا رَأَیتَ مِن أَخیکَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارجُهُ اَلحَیاءُ وَالمانَةُ وَالصِّدقُ»



  • هر گاه در برادر (دینى) خود سه صفت دیدى به او امیدوار باش حیا، امانتدارى و راستگویى.



  • نهج الفصاحه، ح 205

برچسب‌ها: حدیث, حیا, عفت, پوشش اسلامی